ویرگول
ورودثبت نام
آفتاب گردون
آفتاب گردون
خواندن ۴ دقیقه·۹ روز پیش

وقتی انتخاب رشته میشه آش رشته[۱]🧑🏻‍🍳🤸🏻

من امسال کنکور دادم.یادمه توی ایامی که درس می خوندم یه مدت درگیر این بودم که هدفم از درس خوندن چیه؟می خوام چه رشته ای بخونم؟

اون زمان مشاورم بهم گفت الان درستو بخون تا‌ آزادی عمل داشته باشی و هر رشته ای رو بتونی انتخاب کنی همون موقع به اینکه چی بخونی فک می کنی!


امروز در همین جایگاه قرار گرفتم و رتبه ای آوردم که خود سازمان سنجش میگه تو همه ی رشته ها توی هر دانشگاهی تو کشور با احتمال بالا قبول میشی مگر یه رشته ی خاص تو دانشگاه تهران که احتمالش کم بود.

اما مسئله اینجاست،چی؟بین این همه رشته چی بخونم؟

جالبه که بین همه ی کانالا و مشاورای انتخاب رشته میبینیم که میگن واااای چقدر انتخاب رشته مهمه،آینده اته زندگیته و... اما عملا همشون فقط بلدن کد رشته بنویسن که اون چیزی که میگی احتمال قبولیت بیشتر بشه ولی اینکه واقعا چی به دردت می خوره و چی در انتظارته رو نمیگن...

حق به روایت تصویر،کسایی که چند شال اخیر کنکور دادن میدونن
حق به روایت تصویر،کسایی که چند شال اخیر کنکور دادن میدونن





من برای انتخاب رشته خیلی چالش داشتم.

خوان اول:من چی می خوام؟

از اونجایی که هدف من مشاوره ی دانشگاه فرهنگیان یا روان شناسی بود وقتی فرهنگیان قبول نشدم فقط یه گزینه میموند اما به شدت استرس داشتم چون میگفتن روان شناسی اشباع شده،فقط مکاتب غربیه،تو بخونیش روان خودت از دست میره،اصلا میتونم تا آخر عمر با آدمای مشکل دار سر و کله بزنم؟ با همه ی این تردید ها دعوت شدیم به یه مهمونی...


خوان دوم:دختر عمه

تو مهمونی دختر عمم از بدو ورود شروع کرد به حرف زدن.

-چی می خوای بخونی؟

+فعلا که روان شناسی

-روان شناسی دیگه چیه؟اگه روان شناسی می خواستی چرا این همه درس خوندی؟😐هرکی از مادرش قهر کرده رفته روان شناسی،از ریاضی میان تجربی میان،همه ی فامیلای شوهرم دکترای روان شناسی دارن و هیچی هم نشدن.

من نگاهش کردم🙁:خب دوسش دارم

+دوس داشتن که نون و آب نمیشه پول که بیاد علاقه هم باهاش میاد. انسانی، فقط حقوق دانشگاه تهران.ولی اگه روان شناسی هم خواستی باید دانشگاه تهران بری اونم تا دکترا بخونی و همیشه جزو ده نفر اول ایران باشی و دور و بر اساتید معروف بچرخی تا بتونی یه چیزی بشی مشهد هیچی نمیشی،یه روان شناس درست و حسابی به من بگو که تهران درس نخونده باشه؟

-بابام نمیزاره از مشهد برم.

از اینجا دلشوره افتاد به جونم،من خودمم دوست داشتم برم تهران اما حرفای دختر عمه آتیشو شعله ور کرد🔥

تو پرانتز باید بگم دختر عمم در نقش فامیل فوضول نیست،اون و شوهرش خودشون تهرانن،دعوت نامه از دانمارک دارن،ارشدشو با معدل بیست گرفته و شوهرشم همزمان دوتا تخصص تو تهران گرفته و مدال طلا و اختراع ثبت شده ی جهانی داره‌.حرفای این دو نفر اصلا بی اساس نیست.

خلاصه بعد مهمونی تو کوچه که مردا منتظر بودن دختر عمم و داداشش شروع کردن به غر زدن سر بابام که مشهد در برابر تهران یه دهات کوره است،داری بچه رو حروم می کنی،روان شناسی چیه باید بره حقوق و...

منم که اصلا از ابتدای تحصیل دور حقوق خط قرمز 🚫کشیده بودم.داشتم وحشت زده میشدم که نکنه اشتباه کردم؟😬🥺


خوان سوم:اولویت بندی اولیه

اون شب با بابام یه فایل اکسل طراحی کردیم و توش اسم همه ی رشته های دفترچه ی انتخاب رشته رو نوشتیم بعدش رشته هایی که اصلا نمی رفتم قرمز کردیم رشته های با اولویت بالارو سبز کردیم و بقیه سیاه موندن و بر اساس علاقه طبقه بنپی کردیم۱.روان شناسی ۲.مشاوره ۳.مدیریت بازرگانی ۴.حقوق و... حقوق از منفور ترین رشته برام تبدیل شد به چهارمین اولویتم.

روبه روی هر رشته تعداد ظرفیتاش تو دانشگاهایی که اگه قبول میشدم می رفتم رو نوشتیم فردوسی،تهران،بهشتی،علامه و الزهرا جالبه که حقوق فقط توی تهران ۱۵۰ تا ظرفیت داشت.اگه اولویت اول میزدم قطعا قبول میشدم اما روان شناسی برعکس اون روان شناسی فقط ۲۴ تا که احتمال قبولیو میاورد پایین.

بابام قطعا نمی خواست ریسک کنه و با اینکه مشهدو ترجیح میداد می گفت اگه قبول نشد که بره تهران😂


خوان چهارم:مشاور تحصیلی

فرداش رفتیم پیش مشاورم.همه ی حرفای دختر عممو بهش انتقال دادم و اون سخت مخالفت کرد و گفت اصلا هم اینطوری نیست.مشهد و تهرانو نباید اینطوری مقایسه کنی.

ازم پرسید:چرا حقوق نه؟

گفتم:آه مظلوم!

مشاورم گفت تو که قاضی نیستی داری دفاع می کنی،بابام گفت: وکیلا هررر کاری می کنن که موکلشون برنده بشه.

من گفتم:اگه برم حقوق اصلا وکالت نمی خوام کارایی مثل دفتر اسناد رسمی و اینا هم پیشنهاد شده.

مشاورم گفت:وکالت برای خانما مناسب نیست مخصوصا برای تو و اگه بری حقوق هم فقط وکالت میتونه اون قله ای که می خوای باشه نه چیز دیگه.

بعدش بحث تهران اومد وسط،ازم پرسید فرض کن همین الان تهران قبول شدی میری؟

با یکم تامل گفتم:بله

مشاورم خندید و به بابام نگاه کرد گفت بلاخره هفتاد و هفته توی برگش یه چیزی نوشت.

ازم پرسید،منو قانع کن چرا می خوای بری تهران تا منم باباتو قانع کنم.


این پست ادامه دارد...

فک کنم براتون جالب باشه چی شد راضی شدم توی دهات کوره بمونم😄

پس اینجا بقیه اشو بخونید.

انتخاب رشتهرتبه برترکنکوردانشگاه تهرانزندگی سخته
اگر زرتشت،علی(ع) را می دید می نوشت:گفتار علی،پندار علی،کردار علی...
گذر از بهترین سال های عمر به بدترین شکل:) کنکور=کورکن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید