ویرگول
ورودثبت نام
...
...گفتنی ها کم نیست! https://t.me/+hKyEgF9xGn0wN2I0
...
...
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

عشق را اَز تو آموختم

«عشق را از تو آموختم»

عشق ، فریاد ِ رسوایی من بود . اینکه إِذعان کردم منِ عاشق پیشه ، اَکنون خودم را به تو باخته ام . یا اینکه همه بدانند نیمِ دیگری از من، در تو خلاصه می شود .
عشق را از مو هایت آموختم
که زنجیر وار به تو وابسته اَند ، حتی زمانی که از کِش رها می شوند .
و همینطور از چشمانت ،
که جهان را خجالت زده می کند از تماشای خود .
لبانت را که نگویم ، نگویم که لبانت متضادِ حقیقی همه تلخی هاست . بی انصافی است اگر از تو نپرسم که چگونه لبانت با تمام زیبایی های جهان ، به تنهایی می جنگد؟
عشق را از تو آموختم ، اَز تو که نمی دانستی
راه و رسمش را .

عشقدلنوشتههنرموسیقی
۵
۰
...
...
گفتنی ها کم نیست! https://t.me/+hKyEgF9xGn0wN2I0
نامـه‌ای به تو که نمیخوانی
نامـه‌ای به تو که نمیخوانی
سلام! اینجا جاییست برای نامه هایی که مینویسید. شاید برای آدم ها و شاید... پ.ن۱: تگِ «نامه» را به نوشته خود اضافه کنید. پ.ن۲: بر خلاف نامش، نامه‌های این انتشارات هم گاهی خوانده میشوند:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید