این روزهایم با اندوه ، بی حوصلگی ، عصبانیت، سردرگمی، دلتنگی ،بی انگیزگی، طفره ، بی صبری،میگذرد
و برای آرامش و درست شدن همه چیز فقط به حیاط خانه مادر بزرگ نیازمندم
از ته دل میخواهم آنجا باشم
آنجا که در کودکی ما با ذوق و شوق برای رفتنش آماده کی شدیم وارد آن باغ بزرگ و آن خانه که می شدیم
گویی دیگر نوشتن مشق های روز شنبه را از یاد میبردیم
یادمان می رفت شنبه قرار است برویم مدرسه تا پنج شنبه دیگر??
آنجا قرص مسکن تمام خستگی ها و بی قراری های ما بود
و حال نیازمندم کسی دست مرا بگیرد و ببرد آنجا ...
?رها وحید
۱۴۰۱/۴/۲۱