سلام
داستان من از اونجایی شروع میشه که بعد از کلی دوندگی و کارگری و کار ، پاییز پارسال تو سن ۲۶ سالگی تصمیم گرفتم با سرمایه اندکی که دارم یه کسب و کار برای خودم شروع کنم.
بعد از کلی تحقیق و مشورت و پیشنهادایی که شد تصمیم گرفتم سوپر مرغ و پروتئین باز کنم.
از فرداش راه افتادم تو شهر و دنبال مغازه بودم بعد از یک هفته گشتن دیگه کم کم ناامید شده بودم چون یا قیمت ها بالا بود یا منطقه خوب نبود.
با یکی از دوستان در میون گذاشتم که گفت چرا دیوار رو نگاه نمیکنی اولش امیدی نداشتم و نگاه هم نکردم و کم کم بیخیال شده بودم هزینه ها بالا بود و میخواستم برم سر کار.
فردا صبحش گفتم نگاه کنم ضرر که نداره مغازه برای اجاره جستجو کردم و چندین مورد اومد که نشستم تک به تک نگاه کردم و چندتا رو نشان زدم و عصرش قرار گذاشتم و رفتم چنتا رو ببینم که مورد سوم به دلم نشست و به پولمم میخورد و منطقه خوبی هم داشت که همونروز قرارداد رو نوشتیم.
اما ماجرا به همینجا ختم نمیشد و باید لوازم هم برا مغازه میگرفتم در نظر داشتم نو بگیرم که بعد از کلی گشتن و دیدن قیمتا رفتم سراغ دست دوم فروشی ها اما قیمت هایی میدادن که چندان تفاوتی با قیمت نو نداشت شب گفتم دیوار رو نگاه کنم ، فیلتر کردم و خوب بودن قیمت ها هم منصفانه بود چون واسطه نداشت ولی یک لحظه شهر رو دیدم و کنجکاو شدم شهرهای دیگه رو نگاه کنم.
تک به تک شهرها رو نگاه میکردم که به یه مورد خوب برخوردم با آگهی دهنده تماس گرفتم و باهاش معامله رو قطعی کردم دو روز بعد با هماهنگی فروشنده با جرثقیل و کامیون وسایل به دستم رسید.
طی سه روز بعد از آشنایی با دیوار مغازه و لوازمم کامل شد و تونستم یه کسب و کار خوب با توجه به سرمایه م راه بندازم که واقعا مدیون دیوار هستم.
ممنون از برنامه خوبتون