
رمان اتحادیه ابلهان در فهرست بسیاری از منتقدان بهعنوان یکی از کمدیهای مهم قرن بیستم معرفی شده، اما تجربهی شخصی من از آن متفاوت بود. با ارفاق بسیار، میتوانم این اثر را در حد یک رمان متوسط و صرفاً سرگرمکننده بدانم، نه شاهکار کمدی.
شخصیت اصلی، ایگنیشس جی. رایلی، ضدقهرمان داستان، نمادی از بلاهتی است که شاید نمونههایی از آن را در اطراف خودمان دیده باشیم. او به شکل اعصابخردکنی به حماقتهایش میبالد و نکتهی جالب اینجاست که تقریباً تمام شخصیتهای دیگر کتاب نیز در همین اتحادیهی ابلهان قرار دارند. همین نگاه، معنای عنوان کتاب را روشن میکند. میتوان گفت نقطهقوت رمان همین است: نویسنده توانسته متنی بیش از ۴۵۰ صفحه را تنها با مجموعهای از کاراکترهای ابله پیش ببرد.
اما فراتر از این ایدهی خلاقانه، تجربهی خواندن چندان لذتبخش نیست. متن اغلب کشدار میشود، موقعیتهای طنز به تکرار میافتد و بهجای خندهی واقعی، نهایتاً در چند صحنه لبخند کوتاهی بر لب خواننده مینشیند. برای اثری که در فهرست صد کتاب برتر آمریکا قرار گرفته و ژانرش کمدی است، این دستاورد کمی ناامیدکننده به نظر میرسد.
نسخهی صوتی کتاب هم به مشکل دیگری دچار است. اثری با این حجم کاراکتر را نمیتوان تنها با دو گوینده اجرا کرد. در بسیاری از بخشها صدای شخصیتها از هم قابل تمایز نبود و تنها از خلال متن دیالوگ میشد حدس زد که چه کسی در حال صحبت است. این ضعف تا حدی پیش رفت که در فصلهای پایانی، حس کردم خودم هم یکی از اعضای همین «اتحادیه ابلهان» هستم؛ شنوندهای سردرگم که به لطف اجرای ضعیف، جهان ایگنیشس را با چشمهای بسته تجربه میکند.
در مجموع، اتحادیه ابلهان از نظر ایده و نگاه طنزآلود به جامعه اثری قابلتوجه است، اما برای من تجربهای طولانی، پراکنده و کمتر خندهآور بود.