وقتی جنگ شروع میشه، خیلی چیزها توی زندگی از کنترل آدم خارج میشه. امنیت، برنامهریزی برای آینده، حتی چیزهای کوچیکی مثل اینکه بچهات کجا درس میخونه یا شب با خیال راحت بخوابی. همین وقتاست که فکر مهاجرت به ذهن آدم میرسه. منم مثل خیلیای دیگه، تو یکی از همین شبهای بیقراری شروع کردم به گشتن دنبال جایی امن. جایی که بشه یه نفس راحت کشید و دوباره زندگی رو از نو ساخت. مالزی یه جورایی مثل یه نور توی تاریکی بود. نه خیلی دور، نه خیلی گرون، و از همه مهمتر، در دسترس. این متن تجربهی من و آدمای شبیه منه که دنبال سریعترین راه گرفتن اقامت مالزی در دوران جنگ بودن.
اولش که اسم مالزی میاد، خیلیا یاد برجهای دوقلو یا جنگلهای استوایی میافتن. ولی برای من، مالزی اول از همه، یه جای امن بود. یه کشوری که نه هر روز تیتر اخبار جنگه، نه مرزاش با سیم خاردار بستهس. البته مالزی اروپا نیست، ولی یه خوبیهایی داره که کمتر جایی پیدا میشه. قانوناش خشک و ترسناک نیستن. یعنی اگه بدونی از کجا شروع کنی، میتونی واقعاً یه زندگی جدید اونجا داشته باشی. نه فقط زنده بمونی، بلکه دوباره بتونی زندگی کنی.
مهمترین چیزی که من یاد گرفتم اینه که مهاجرت توی دوران جنگ، با مهاجرت توی شرایط عادی فرق داره. بعضی کشورا ممکنه مرزاشونو ببندن یا قوانینشون رو سختتر کنن. مالزی، حداقل تا وقتی من دنبال کار بودم، هنوز راه رو برای خیلیا باز گذاشته بود. ولی باید حواست باشه. یه قانون که امروز هست، ممکنه فردا عوض شه. پس نباید با اطلاعات قدیمی تصمیم بگیری. من خودم از چند تا سایت رسمی و یه دونه مشاور مطمئن (که از آشنای یکی از بچهها تو مالزی بود) کمک گرفتم. اینطوری خیالم راحت شد که چیزی از قلم نمیافته.
ببین، هیچکس بهتر از خودت نمیدونه که دنبال چیای. من دانشجو بودم، پس اقامت تحصیلی برام بهترین گزینه بود. ولی یکی دیگه که با خانوادهست یا یه بیزینس کوچیک داره، ممکنه اقامت کاری یا سرمایهگذاری براش بهتر باشه. بعضیها هم هستن که از برنامههای اقامت طولانی مدت مثل MM2H استفاده میکنن. مهم اینه که بدونی هدفت چیه و چقدر توان مالی داری. برای من، اقامت تحصیلی شد راه نجات. هم راحتتر بود، هم هزینههاش کمتر بود. ولی همهچی بستگی به شرایط تو داره.
تو جنگ، حتی گرفتن یه برگه ساده هم میتونه بشه یه دردسر بزرگ. ولی اگه یه چکلیست درست و حسابی داشته باشی، کار خیلی راحتتر میشه. من از همون اول همهچی رو نوشتم: پاسپورت، ترجمه مدارک دانشگاه، صورتحساب بانکی و فرمهای سفارت. یه سری چیزا رو نداشتم و مجبور شدم جایگزین پیدا کنم. مثلاً مدارک مالی پدرم رو هم اضافه کردم چون حساب خودم هنوز تازه باز شده بود. نکته اینه که ناامید نشی. برای هر چیزی یه راهی هست. فقط باید بلد باشی چجوری با سفارت و دانشگاه و آدمها حرف بزنی.
اون لحظهای که فرم رو پر میکنی و میفرستی، یه نفس راحت میکشی... ولی واقعیت اینه که اون تازه شروع ماجراست. پروسه بررسی مدارک زمان میبره. تو دوران جنگ، ممکنه بیشتر هم طول بکشه. من تقریباً هر هفته یه بار ایمیل زدم، هم به دانشگاه، هم به اداره مهاجرت. گاهی خسته میشی، ولی اگه پیگیر باشی، معمولاً کارت راه میافته. حتی یک بار، یه مدرک ناقص بود که اگه خودم زود خبردار نمیشدم، کل پروسه کنسل میشد. خلاصه اینکه، پیگیری یعنی نصف راه.
حتماً از سرویسهایی استفاده کن که امتحانشونو پس دادن. نمیگم تبلیغ، ولی من اطلاعات درست و بهدردبخوری از وبسایت «تحصیل در مالزی» پیدا کردم. همین کافی بود که یه قدم جلو بیفتم.
قوانین مهاجرتی ممکنه تغییر کنن. حواست باشه، حتی جزئیترین تغییرات رو هم پیگیری کنی.
مدارک جایگزین همیشه هست. اگه یه چیزی نداری، ببین چی میتونی به جاش بذاری که منطقی باشه.
اقامتی رو انتخاب کن که با شرایط زندگیات بخونه. اگه خانوادهداری، MM2H شاید بهتر باشه تا اقامت تحصیلی.
1. آیا اقامت تو دوران جنگ راحتتره؟
بستگی داره. بعضی وقتها کشورها مسیر رو باز میکنن تا مهاجرای جنگزده بیان، ولی اینجوری نیست که همهچی اتوماتیک انجام شه. مدارک، نظم و پیگیری همیشه لازمه.
2. برای تحصیل هنوز میتونم اقدام کنم؟
قطعاً. دانشگاههای مالزی هنوزم دانشجوی خارجی میپذیرن. فقط شاید روند پذیرش کمی طولانیتر باشه. اگه دنبال محیطی امن و بینالمللی هستی، بد نیست امتحانش کنی.
3. چه مدارکی از همه مهمترن؟
مدارک هویتی مثل پاسپورت، مدارک مالی (مثل حساب بانکی یا اسپانسر) و مدارک تحصیلی یا کاری. اینا پایهی کارتن.
4. سرمایهگذاری تو مالزی تو دوران جنگ منطقیه؟
برای بعضیا بله. اگه سرمایهت امنه و دنبال محیط پایدار میگردی، چرا که نه؟ فقط باید بدونی تو چی سرمایهگذاری میکنی و چقدر سرمایه نیازه.
5. از کجا کمک بگیرم؟
من خودم خیلی از اطلاعاتم رو از وبسایت «تحصیل در مالزی» گرفتم. مهمتر از همه اینه که با کسی حرف بزنی که خودش این مسیر رو رفته یا داره واقعاً کمک میکنه، نه اینکه فقط بخواد پول بگیره.