منم مثل خیلی از شماها همیشه با خودم فکر می کردم که چرا نمی تونم یه کاریو شروع کنم و دیگه تا ابد ادامش بدم. چرا نصفه کاره ولش می کنم!چرا کارای مختلف رو دوست دارم امتحان کنم!
حتی گاهی دیدن آدمایی که کلا میدونن از زندگی چی میخوانو هدفشون مشخصه و همونو ادامه میدن برام سخت بود!
خب چرا من اینجوری نیستم! چرا هنوز هم دلم میخواد حرفه های جدیدی رو یاد بگیرم و بازهم امتحان کنم.
اصن میگن سن بیست تا سی سالگی وقت تجربه کردن و آزمونو خطاست.ولی خب خوش به حال اونایی که از بچگی میدونن چی میخوان و راهشون مشخصه.
من کارشناسیمو تو رشته مهندسی صنایع( صنایع غذایی نه ) تموم کردم. با اینکه یادگیری ریاضی همیشه برام سخت بوده ولی سعی کردم زودتر تمومش کنم تا بتونم برم سر کار.همیشه کارکردن و مستقل شدن رو دوس داشتم. اصلا هم دلم نمی خواست بعدش ارشد بخونمو دوباره درگیر دانشگاه و درس بشم.
دانشگاه آزاد درس میخوندمو فکر میکردم قطعا مشکل از دانشگاهمه اگر الان سراسری قبول شده بودم اینجوری نمی شد!ولی وقتی با خودم صادقانه نشستم فکر کردم دیدم نه! من واقعا کارکردن و تجربه کردن و ارتباط با آدما رو بیشتر دوست دارم.
دقیقا بلافاصله بعد از اینکه درسم تموم شد و کارای مدرکمو کردم , رفتم سر کار.
کارای مختلفی تو شرکت ها و حتی محیطای کارگاهی کردم. هر کدومشون برام تجربه های جالبی بودن که حتما درموردشون بعدا بیشتر می نویسم.
تا چند وقت پیش حتی از اینکه تجربه های کاری مختلفی داشتم هم خیلی احساس رضایت نمی کردم و سردرگم بودم.فکر می کردم صرفا از این شاخه به اون شاخه پریدم. تا اینکه در مورد چندپتانسیلی ها شنیدم, خوندم و تحقیق کردم.
افرادی که متخصص در یک حوزه ی خاص نیستن و می تونن در حوزه های مختلفی فعالیت کنند.
تد تاکی از خانوم Emilie Wapnick دیدم و همچنین لایوی از افراد مختلف و صحبت هایی رو شنیدم. برای مثال شخصی که دانشجوی ارشد سراسری تهران بوده ولی انصراف داده و الان معلم-مترجم-تورلیدر شده. از تصمیماتی هم که تو زندگیش گرفته خیلی راضی هستش!
چندپتانسیلی ها می تونن چنتا کار رو همزمان با هم جلو ببرن چون علایق و یا استعدادهای مختلفی دارند...