♦️ بنام خالق هنر
✍ دلنوشته: عشق ❤️ مجازی ( قسمت اول )
فردا به احتمال قوی باران می آید.
تو پیش بینی کرده بودی که باد نمی آید.
با این همه ... دیروز گوگل را جستجو کردم، دیدم باران نمی آید و با اینکه آسمان صاف و آفتابی است، باد می آید.
آخ ... ماریا ... از دست تو ...حتمٱ می دانی در قرنی هستیم که از طریق فضای مجازی همه چیز به راحتی در دسترس است.
آری ... حتی ... وضعیت هوا.
حالا که فردا آفتابی است می آیی قدم برنیم؟
ها ...
باز هم بهانه می آوری؟
پس بیا ساعاتی در فضای مجازی با هم باشیم.
ماریا دیگر بهانه نیاور.
می آیی؟
انتخاب هم با خودت ... اصلا خودت انتخاب کن.
کدام را دوست داری؟
تلگرام،اینستا گرام، واتساپ ....
حتی تصویری هم می توانیم!!
آری تصویری ... آه تصویری ... من می توانم روی ماهت را ببینم و از دیدنت کلی انرژی دریافت کنم.
ها ...
فیلترینگ را بهانه می کنی؟
می دانم ... می دانم فیلتر است.
اما ... اما من برایت فیلتر شکن هم تهیه خواهم کرد.
دیگر بهانه نیاور ماریا.
آنقدر دوستت دارم که حاضرم، جانم ❤️ را فدایت کنم، فیلترشکن که در برابرش بسیار ناچیز است.
باز هم بهانه می آوری؟
هاه ...
باور کن من به همین مقدار هم راضی هستم.
♦️وقتی در حال تایپ هستی و من واژه های تکه، تکه را روی صفحه می بینم، انگار با قدم هایت به من نزدیک می شوی.
♦️ وقتی واژه ها تکمیل می شوند، صدای گرمت گوش هایم را نوازش می دهد و این نوازش چنان در جان و تنم می نشیند و به تک تک سلول هایم نفوذ می کند، که گویا هیچ فاصله ای بین مان نیست.
♦️ وقتی برایم قلب ❤️ می فرستی، عاشقی را فریاد می زنی.
♦️ زمانی که خنده می فرستی ، قهقه ات را حس می کنم و چقدر خنده هایت زیباست.
پس دیگر بهانه نیاور ماریا ...
تو به من از راه دور هم انرژی ارسال می کنی.
پس ... قرارمان فردا تلگرام.
🌹🌹🌹
ادامه دارد...
🌹🌹🌹
نویسنده: رضا کنی