هیچوقت با این شدت درگیر هیچ سایتی نبودم و اکنون هم نمیدانم چرا اینجا هستم و با تمام برنامه های عقب افتاده ام دارم مینویسم و در این چالش شرکت میکنم؛اما هرچه هست لذت میبرم و نمیخواهم کنار بگذارمش.>
جدای این بحث ها امروز با یک پست از یک عدد من زیبانویس خواندم که متوجه چالشی بزرگ به اسم "12 کتاب مورد علاقه" شدم که بنظرم بسیار خلاقانه بود و از قضا من نیز دعوت شدم و دوست داشتم عضو کوچکی از این چالش همه گیر باشم.
خیلی دوست دارم بازگردم به دوران خردسالی ام؛به زمانی که دغدغه ام تنها این بود که جلد جدید مدرسه پرماجرا دوشنبه منتشر میشود یا سه شنبه،نمی دانم قلم دن گاتمن چه داشت که اینقدر مرا تحت تاثیر قرار می داد اما هرچه بود به خوبی علاقه های من را میدانست و مرا با این مجموعه مرید خودش کرد.
گاه تا نیمه شب بیدار می ماندم و با چشمانی قرمز و ورم کرده حرکات آقای کلاتز را دنبال میکردم:^او برای همیشه کاراکتر محبوب من خواهد ماند.
نا گفته نماند که من کل ۲۵ جلد مجموعه را با هشت هزارتومان خریداری کردم اما اکنون فقط برای خرید جلد اول آن چیزی حدود پنجاه هزار تومان باید پیاده شوی:))))
هیچوقت نفهمیدم آن روز که به کتابخانه رفتم چرا بین آن همه کتاب رنگارنگ،خانه درختی را انتخاب کردم؛تنها چیزی که به یاد دارم این است که همیشه در کنار لذتی که از خواندنش میبردم،اذیت میشدم که چرا انقدر بخش عظیمی از برگه ها خالیست. البته که بعد از آن که جلد ها تمام شد از برگه هایش به عنوان چک نویس استفاده و دل درختان را شاد کردم
برایم تعریف میکردند که در کتابخانه هر کتابی که بخواهی پیدا میکنی اما من هیچکدام از کتاب های مورد علاقه ام راپیدا نکردم و برای کسی که اولین بار وارد فضای کتابخانه میشد بسیار نا امیدکننده بود؛به ناچار و برخلاف میل باطنی کتاب به زیرزمین نزدیک نشو را به طور اتفاقی از قفسه ها بیرون آوردم و به خانه برگشتم.
خدای من،مگر میشود انقدر لذت بخش باشد؟هر صفحه را که میخواندم بیشتر مشتاق می شدم که کتاب را تمام کنم
آر.ال.استاین از آن دسته نویسنده هایی است که می تواند مخاطب را طوری عاشق نوشته خودش بکند که هیچگاه نتوانی از آنها دل بکنی؛نه فقط به زیرزمین نزدیک نشو،بلکه تمام کتاب های مجموعه ترس و لرز را به تو پیشنهاد میکنم. البته قبل از خواندن باید بدانی که آر.ال.استاین نقش اصغر فرهادی را میان نویسندگان ایفا میکند و اکثر کتاب هایش پایان باز دارند و این ممکن است تو را اذیت کند.
برای کسی که بی رحمانه عاشق فوتبال و کتاب بود،خیلی افت داشت که هیچ کتاب فوتبالی ای در تاریخچه کتاب های خوانده شده اش یافت نمیشود. از وقتی یادم می آید عاشق اینیستا بودم و دوست داشتم خیلی چیزها در موردش بدانم تا اینکه در نمایشگاه کتاب سال ۹۵ چشمم به "هنرمند" افتاد و بی درنگ آن را خریدم.
چه روز ها که با خواندن این کتاب برای خودم رویاپردازی کردم و برای بازی در اروپا نقشه کشیدم.
فوق العاده بود،فوق العاده؛دارن هاردی به شدت آدم عجیب و غریبی است.خط به خط کتاب "اثر مرکب" جای تامل دارد و کمتر کتابخوانی را دیدم که اثرمرکب را نخوانده باشد یا از خواندن آن لذت نبرده باشد.اگر به من بگویند که باید به یک جزیره دورافتاده بروی و تک و تنها زندگی کنی و فقط یک چیز میتوانی با خودت ببری من قطعا این کتاب را انتخاب میکنم.
البته که خواندن آن را الان به هیچ وجه به شما توصیه نمیکنم،چرا که کتاب نسبتا قدیمی است و مقایسه قیمت های زمان تالیف این کتاب با اکنون قطعا شما را اذیت میکند؛اما کلی اگر بگوییم این کتاب به خوبی هنر مهمان نوازی و یکدلی ایرانی ها را به تصویر میکشد و باعث لذت بردن شما از این رمان می شود.
برای کسانی که مثل من عاشق ماجراجویی هستند و هیچوقت نتوانستند کتاب مورد علاقه شان در این زمینه را پیدا کنند خواندن این کتاب را به شدت توصیه میکنم.تصویر سازی فوق العاده و سناریوی بی نظیری که این رمان دارد من را مجاب کرد تا "در جاده" را در این لیست قرار بدهم.
قصه یک پسر نوجوان آفریقایی که به همراه پدربزرگ و خواهر کوچکترش به دنبال گریز از منطقه جنگ زده و حفاظت از جان خود هستند. مایکل ویلیامز در این نسخه از نوشته های خود آنقدر زیبا جنگ را به تصویر میکشد که گویی پسرک جوان حاضر در رمان خود مایکل بوده و بارها و بارها خواننده سختی های جنگ را تماما احساس میکند.
بعد از "اثر مرکب" میتوانم از این کتاب به عنوان تاثیرگزارترین کتاب زندگی ام یاد کنم؛میتوانیم با هم تا صبح به این کتاب نقد وارد کنیم اما زیبایی ها و جملات قابل درنگ دکترجیمز به ما این اجازه را میدهد تا از این رمان به عنوان یکی از بهترین رمان های چند سال گذشته یاد کنیم؛خواندن آن را به شدت توصیه میکنم.
سنگ کاغذ قیچی از آن دسته رمان هایی است که وقتی به اواخر آن نزدیک میشوی احساس میکنی باید کتاب را از اول بخوانی،چرا که جزییاتی در داستان تاثیر گزار است که شاید به آن توجه نکرده باشی. شاید در مقایسه با دیگر داستانهای معمایی و حتی جنایی سطح خیلی بالایی نداشته باشد و توقع کتابخوانهای حرفهای را برآورده نکند اما ریتم زیبای داستان و همینطور ترتیب فوق العاده اتفاقات باعث زیبا شدن بیش از اندازه این رمان شده است.
اگر کسی به شما گفت رمان ایرانی خوب نداریم "چراغ ها را من خاموش می کنم" از پیرزاد را به او معرفی کن؛امکان ندارد از این رمان خوشتان نیاید. پیرزاد در این رمان هم همانند اکثر نوشته هایش به زندگی زن ایرانی پرداخته است اما اگر از من بپرسید این نوشته اش با دیگر رمان هایش توفیر فراوانی دارد؛اگر با آن آشنایی نداری خواندن آن به شدت به تو توصیه میشود.
بنظرم برای حسن ختام این لیست هیچ کتابی شایسته تر از "مزرعه حیوانات" از جورج اورول نیست؛به جرئت میتوانم بگویم که این رمان اگر بهترین رمان جهان نباشد در تاپ تن بهترین رمان ها قرار میگیرد. به تصویر کشیدن نابرابری در دنیا با چاشنی تشبیه آن به یک مزرعه شاهکاری است که اورول آن را به خوبی انجام داده و من تقریبا هیچ خواننده ای را ندیدم که از این رمان بد بگوید.
در آخر باید از یکی از بهترین نویسندگان ویرگول، یک عدد من تشکر کنم که من رو به این چالش دعوت کرد و همچنین حدیث خلاق که از خوندن پستش در مورد این چالش بسیار لذت بردم.
میدونم طولانی شد ولی ماهیت چالش همینه بنظرم باید چالشو به یه چیز کوچیک تر مثل "۶ کتاب مورد علاقه من" تبدیلش کنیم.
امیدوارم لذت برده باشید.
مخلص همگی??