Parisa
Parisa
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

اینجا ایرانه. صدای منو از شرکت آسود میشنوید.


بدو بدو خودمو رسوندم. نیم ساعت دیرتر از قرار اصلی اونجا بودم. اما با لبخند زیر ماسک منشی روبه رو شدم. نشستم. فرممو نصفه نیمه پر کردم. منتظر شدم صدام کنن. نیم ساعتی نشسته بودم. خانم منشی نزدیکم شد و گفت: "با عرض پوزش مدیر مارکتینگ ما (شخصی که من باهاشون قرار ملاقات داشتم) یه کاری براشون پیش اومده، باید یکم منتظر بشین" یکم جا خوردم چون دیگه الان یک ساعت از زمانی که برای مصاحبه ست کرده بودیم گذشته بود.

به نشستنم ادامه دادم. صدای خنده و دست و هورا چند دقیقه یه بار توجهمو جلب میکرد. شد یک ساعت و نیم. خواستم برم. اما مدیر HR که یه خانم فوق العاده پر انرژی بود اومد سراغم. پیشنهاد داد که برم ولی برگردم. منم قبول کردم. با ناامیدی رفتم.

رفتم ولی برگشتم. آقای محترمی روبه روم نشسته بود و فرم نصف و نیمه ام رو ورق میزد. مصاحبه مثل همه ی مصاحبه ها با جمله ی یکم از خودت بگو شروع شد. صدای خنده ها هنوز از پشت در بسته اتاق به گوشم میخورد. مصاحبه خوب پیش رفت. قرار شد روز اول هفته پیش رو که از قضا با اول ماه هم یکی بود، شروع به کار کنم.

روز اول کاری همیشه برام مثل روز اول مهر بود. پر از استرس و هیجان. هم خوب هم بد. شنبه شد. اومدم. همه میشناختنم. حتی قبل از این که بیام!

مدیر مارکتینگ هم تشریف آوردن. مراسم شروع شد. بچه های واحد مارکتینگ که دیگه منم جزئی از اونا بودم باید خودشون رو تو سی ثانیه بم معرفی میکردن. سینا با خنده های قشنگش شروع کرد. ناهید با صدای پر از اعتماد به نفس نفر بعدی بود که تو ادامه ی مراسم همراهیمون کرد. نوبت افسانه شد. تو چنتا جمله کوتاه و ساده خلاصه اش کرد ولی نتونست شیطنت چشماش رو ازمون مخفی کنه. نگاه ها رفت رو محمد. همگی منتظر بودیم تا چیزی بگه. خیلی آروم معرفیشو انجام داد.

مراسم هنوز تموم نشده بود. باید حامی (بادی) من مشخص میشد. مدیر صمیمی اما با جذبمون سرشو بین بچه ها گردوند. قرعه به نام محمد افتاد. پسر ساکت و آروم تیم. الحق هم خوب حامی بود.

اونروز برقا رفت، نت قطع شد. قرار شد بریم ادامه کار رو از خونه هندل کنیم. البته من کارم این بود تا یه هفته با محیط آشنا شم و کتاب بخونم.

کیفمو برداشتم و تو راه با لبخندی که حالا به نیش باز زیر ماسک تبدیل شده بود به این فکر میکردم که اینجا شرکت آسوده یا کمپانی گوگل؟؟؟

شغلشغل جدیدروز اول کاریدیجیتال مارکتینگآسود
پریسا (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) معنی: زیبا مانند پری، افسونگر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید