این هفته بهمون اعلام شد که همکاری ما با سینا و پریا به پایان رسیده.
خیلی شوکه شدم. ضربان قلبم رفت رو هزار و دستام یخ شد.
آخه تو این چند وقت که گذشت ما ۶ نفر، حسابی با هم مچ شده بودیم. اکیپ شکل گرفته بود. هرکس جای خودش رو داشت. قشنگ بودیم کنار هم. کنار هم کار میکردیم. به هم دیگه تو وقت شلوغی کمک میکردیم. با هم درد و دل میکردیم. هرچی که بلد بودیم و بهم یاد میدادیم. حتی دعوا میکردیم. خیلی وقتا هم قهقهه میزدیمو اشکهای از سر خوشحالیمونو پاک میکردیم.
اما حالا چی؟ هیچی.
مثل همیشه زندگی باز غافلگیرمون کرد.
درست موقعی که گفتیم آخیش، خورد تو ذوقمون.
حالا باز باید مثل همهی لحظه های سخت زندگی، بغضمونو قورت بدیم و لبخند بزنیم.
باید قوی بمونیمو ادامه بدیم.
میدونم عادت میکنیم. میدونم دو روز دیگه فقط خاطره ست که میمونه، ولی خب خدافظی همیشه سخته. حتی اگه هر روز از یه نفر خدافظی کنی. چیزی از سختیش کم نمیکنه.
اما دیگه وقتشه که بگم، خدا به همراهتون. خدا به همراهتون رفیق ترین همکارای دنیا :)