تو ذهن همه ی آدما یه سری اولویت وجود داره که بر اساس اونا برای هر سکانس از زندگیشون تصمیم میگیرن، مثلا انتخاب میکنن که با کی رفاقت کنن، کی رو به عنوان پارتنر عاطفیشون قبول کنن، کسب و کار خودشون رو راه بندازن یا حتی کدوم شرکت و اداره رو برای کار انتخاب کنن...
مثلا من شرکت آسود رو به عنوان خونه دومم انتخاب کردم و تصمیم گرفتم بیشترین ساعت روزم رو توی اون محیط بگذرونم...
ولی چرا؟ چرا آسود شده انتخابم؟ بر اساس کدوم اولویت؟
شاید فکر کنید که اولویتم حقوق بوده، یا شاید فکر کنید چون شرکت مدرنیه من غرق در مدرنیته شدم :)
حتی شاید به این فکر کنید چون شرکت اسم و رسم داریه خواستم امنیت شغلی پیدا کنم...
ولی نه هیچکدوم از گزینه های بالا برای من اولویت اول نبودن. البته که نکته های بالا موارد تاثیر گذاری رو انتخابم بودن ولی مهم ترین نبودن...
حالا بذارید بهتون بگم
من عاشق تیمی هستم که توش مشغول به کارم... من تک تک اعضای تیم مارکتینگ آسود رو از صمیم قلب دوست دارم، بهشون اعتماد دارم و خدارو شکر میکنم بابت این که بینشون قرار گرفتم...
این مهم ترین اولویتی بود که تونستم آسود رو خونه دومم بدونم و دو سوم از ساعتی که بیدارم رو اونجا سپری کنم...
حالا چرا اینا رو گفتم؟ خواستم پند اخلاقی بهتون بدم :))
خواستم بگم هرچقد هم که ظاهر قضایا قشنگ باشه، اگه باطن زشت و چرکی داشته باشه مفت نمی ارزه....
البته اگه بتونید مثل آسود عمل کنید و صورت و سیرت رو پاکیزه و زیبا نگه دارید که فبها... اما اگه نشد باطنتونم قشنگ حفظ کنید جای شکرش باقیه.