این روزها در حال مطالعه کتاب مدیریت بازاریابی اثر کاتلر و کلر هستم. یک کتاب مرجع در حوزه مدیریت که دانشجوهای این رشته، در دانشگاه آن را حتما ورقی زده اند. صفحه ی اول فصل اول کتاب، عکس جالبی دارد:
"یکی از عوامل کلیدی در پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 آمریکا، طراحی و اجرای یک برنامه ی بازاریابی دقیق و مناسب بود."
امروزه علم بازاریابی و مارکتینگ در همه ی حوزه ها ورود کرده و نقش کارآمدی هم دارد، حوزه هایی از جمله: فروش محصولات، خدمات، رویدادها، تجارب، افراد (مثل سیاستمداران) سازمانها، اطلاعات و...
در ادامه ی کتاب، در فصل دوم، درباره ی اهمیت طراحی استراتژی و انواع برنامه های بازاریابی می خوانیم. در سیاست هم کارگروه بازاریابی قوی، همواره در حال فعالیت، برنامه ریزی و تدوین استراتژی های پیچیده یی هستند.
استراتژی، برند سیاسی خلق میکند تا چشماندازی جذاب ایجاد کند. هنگامیکه درباره سیاستها تصمیمگیری میشود یا قرار است افکار عمومی بررسی شود، تحقیقات بازار در دستور کار قرار میگیرد. در واقع مهمترين هدف در بازاريابی سياسی، هدايت چشم اندازها و عقايد و افکار عمومی، پيشرفت ايدئولوژی های سياسی، پيروزی در رقابت ها و انتخابات سياسی و وضع قوانين است.
در این روزهای ایران که سیاست جزء جدایی ناپذیر همه جانبه ی زندگی اجتماعی و مدنی ما شده است، مطالعه ی همین دو فصل کتاب مرا به فکر فرو برد. آگاهی و هشیاری کلید مهم و ضروری این روزهاست تا در دام استراتژی های سیاسی گرفتار نشویم. موضوعی که در علم مدیریت بازاریابی بطور دائم به آن تاکید می شود: تفکر خارج از چهارچوب یا Thinking out of box است. به این منظور که بتوانی خارج از چهارچوب های تعریف شده که گاها عده ایی تلاش می کنند تا آن را ملکه ی ذهن شما کنند، فکر کنید.