بسیاری از اشخاص در هنگام افسردگی و نگرانی، تنبل و کم تحرک میشوند.
اگر پاسخ شما انگیزه است بدانید که این نظر تنبلها است. خیلی از افراد تنبل با این گزینه موافق هستند و این پاسخ صحیح نیست.
تنبلها خود را این گونه توجیه میکنند: حال و حوصله ندارم. هر وقت حال و حوصلهاش را داشتم کارم را انجام میدهم.
مشکل این است که انتظار برای بهبود یافتن حوصله، ابدی خواهد بود. اگر فکر میکنید بالاخره حوصله را پیدا خواهید کرد، بدانید که سخت در اشتباهید. پس منتظر ایجاد رغبت برای انجام آنها در خود نباشید.
انسانهای موفق به خوبی میدانند، کار بر انگیزه اولویت دارد. چه میل داشته باشید آن را انجام دهید یا نه، چندان مهم نیست. هنگامی که کاری را شروع میکنید و قدمهای اول را بر میدارید، قدمهای بعدی سادهتر به نظر میرسند.
اکثر افراد تنبل یا مسامحهکار دیدگاهی غیرواقعبینانه از افراد پرتلاش و کوشا دارند. با خود میاندیشید که این افراد همواره از اعتماد به نفس برخوردارند و این افراد بدون سختی و ناکامی به موفقیت رسیدهاند. این الگوی تسلط در دستیابی به موفقیت کاملاً غیرواقعبینانه است.
اغلب مردم انسانهای مسامحهکار را افرادی تنبل و فاقد حس مسئولیت میشناسند، اما مسئله درست در نقطهی مقابل این امر واقع شده است. این افراد موفقیت را بیش از حد مهم میدانند. بنابراین، از ترس شکست در امور اصلاً دست به کاری نمیزنند تا ناکامی را تجربه نکنند.
اغلب افرادی که از مواجهه با شکست میترسند، عزت نفس خود را در گرو موفقیت میدانند. هنگامی که در کاری شکست میخورند خود را ناکامترین انسان روی زمین میپندارند. در نتیجه، تمام امید و تلاش خود را برای ادامهی راه، از دست میدهند و این امر بسیار خطرناک است.
پاداش، بزرگترین نیروی انگیزهبخش در جهان است که انسان را به کاری بر میانگیزد. احساس شور و اشتیاق و رضایت از کاری است که به آن مشغول هستید.
گاهی احساس میکنید پاداشی برای تلاشهای شما وجود خواهد داشت. با پشتکار و دلگرمی بیشتری به تلاش و کار میپردازید. اما اگر احساس کنید کاری که انجام میدهید، ارزش تلاش شما را ندارد، زندگی برای شما کسالتآور و یکنواخت خواهد شد و لذتی از کار خود نمیبرید.
افراد موفق و خلاق به خاطر کاری که انجام میدهند برای خود ارزش قائلاند زیرا کارهای خود را با مثبتاندیشی و اشتیاق دنبال میکنند. مسامحهکارها درست برعکس افراد موفق میاندیشند و عمل میکنند. پیوسته خود را دست کم میگیرند.
اگر خانه را نظافت میکنند با خود میگویند: کار مهمی نکردم یا کار خاصی نبود و اهمیت نداشت. در پایان روز با وجود خستگی، با خود میاندیشند که کار چشمگیر و با ارزشی انجام ندادهاند.
در واقع برخی از افراد مسامحه کار در امر کاستن ارزش کارهای خود، مهارت خاصی دارند.
برای پرورش هوش اخلاقی و هوش اجتماعی در فرزندان خود میتوانید از کتابهای زیر استفاده نمایید:
افراد مسامحه کار همواره با خود میگویند: من باید آن نامهها را بنویسم. من حتماً باید آن کار را شروع کنم. این جملات «باید دار» خیلی مؤثر نیستند، زیرا حس گناه و اجبار را در شما به وجود میآورند.
در نتیجه شما از اجبار دوری جسته و از انجام آن کار میگریزید. لحظهای که به خود میگویید من باید این کار را انجام دهم، ابتدا با خود میاندیشید که … “اما واقعاً لازم نیست که همین الان این کار را انجام دهم. پس میتوانم تا فرصتی مناسبتر صبر کنم.”
گاهی اوقات هر چه قدر به خود بگویید باید این کار را انجام دهم، به نظر میرسد انجام آن کار سختتر میشود.
افراد مسامحه کار همواره از اینکه افکار منفی خود را به طور مستقیم بیان کنند، میهراسند. شاید شما از درگیری و اختلاف بپرهیزید و ناراحتی خود را انکار کنید؛ زیرا معتقدید که درست نیست خشمگین و عصبی باشید. احساسات واقعی شما ممکن است، به طور غیر مستقیم، بروز کنند.
ممکن است از اینکه تنبلی و مسامحهکاریهای شما باعث آزار و ناراحتی دیگران میشود، کاملاً آگاه نباشید. شاید افکار و احساسات منفی را از ذهن خود دور سازید و با خود بگویید “من فراموش میکنم.” شما از این طریق میتوانید احساس واقعی خود را انکار کنید.
اغلب مسامحهکارها به دلیل عدم قاطعیت و ناتوانی در «نه گفتن» به کارهایی که علاقهای به آنها ندارند، مسامحه و تنبلی میکنند.
شما به خاطر اینکه توسط دیگران تائید شوید و نسبت به شما فکر بدی نکنند، خواستههای نا به جای آنها را برآورده میکنید و تسلیم توقعات غیرمنطقی آنها میشوید.
اگر شما احساس کنید دیگران قصد دارند با توقعات غیرمنطقی بر شما ریاست کنند، حتماً از انجام خواستههای آنها طفره خواهید رفت.
ممکن است از انجام خواستههای آنها ممانعت کنید و با سماجت در مقابل انتظارات آنها بایستید. افراد از این واکنش ناراحت میشوند و شما را تحت فشار بیشتری میگذارند و در نهایت، درگیری ایجاد میشود. زیرا هیچ یک تسلیم خواستهی دیگری نمیشوید.
مسامحهکاری شاید روش غیر مستقیم جهت اعتراض به اشخاصی باشد که شما را مجبور به انجام کاری میکنند. با این وجود، ممکن است حتی مسالمت و کوتاه آمدن در مقابل آنها به نفع شما باشد، اما احساس میکنید نباید زیر بار حرف زور بروید. بنابراین، مقاومت میکنید و اجازه نمیدهید دیگران به شما تسلط پیدا کنند.
در حالی که آخرین دلیل تنبلی محسوب میشود، اما به ظاهر شایعترین و مهمترین دلیل تنبلی میباشد. سادهترین دلیل برای طفره رفتن از انجام هر کاری، بیعلاقگی به آن کار میباشد. اکثر افراد تنبل از وجود این بیمیلی بیخبرند و فقط این را میدانند که کاری هست که باید آن را انجام دهند. اما موقع عمل علاقهای به انجامش ندارند و به سراغ کار دیگری میروند.
منبع مقاله: کتاب از حال بد به حال خوب (شناخت درمانی)، دکتر دیوید برنز؛ ترجمه: مریم سعیدی.
مرکز آموزشی – توانبخشی مشکلات ویژه یادگیری ذهن فرزام با برگزاری دورههای بهبود مهارتهای ذهنی (DMS) و دورههای بهبود مهارتهای رفتاری (DBS)، آماده خدمات رسانی به شما والدین گرامی و فرزندان دلبندتان میباشد.