مداخلات مستقیم برای آموزش مهارتهای اجرایی:
رفتار مشکلی را که میخواهید روی آن کار کنید، شناسایی کنید.
واضح است که هر چه بیشتر از دست کودکتان خسته باشید، بیشتر احتمال دارد به شکل کلی به رفتارهای مشکلدار اشاره کنید. در این مواقع اعمال خاصی را توصیف نمیکنید.
وقتی که میگوییم کودک تنبل، بیمسئولیت، نامرتب یا بیعلاقه است، این لغات نکاتی را در رابطه با کودک مطرح میکند اما واقعاً به ما نقطه شروع آموزش مهارتهای اجرایی را نشان نمیدهد.
توصیفهای مفید، رفتارهایی را نشان میدهند که میتوانند دیده یا شنیده شوند. آنها همچنین شرح میدهند که چه زمانی یا تحت چه شرایطی مشکلات ایجاد میشوند.
در ادامه مثالهایی ارائه شده است:
چرا مهم است رفتار مشکلدار را تعریف کنیم؟
چون به شما کمک میکند مشخص کنید دقیقاً چه چیزی را میخواهید آموزش دهید. آموزش پخش نکردن وسایل مدرسه در اتاق نشیمن، یک هدف قابل دسترس است که باعث میشود که بتوانیم قدم بعدی را شروع کنیم.
یک هدف قرار دهید.
هدف اغلب بیان مثبت رفتار مشکلدار است. در قسمت هدف از اصطلاحاتی استفاده میشود که رفتارهای دیده یا شنیده شده را توصیف میکنند و مشخص میشود که از کودک انتظار انجام چه کاری میرود. با توجه به رفتارهای مشکلداری که بالا گفته شد، اهداف ممکن است موارد زیر باشند:
بعضی اوقات تعیین هدف به شکل غیررسمی کافی است و میخواهید فقط آن را در ذهنتان نگه دارید. برای مثال: « من مطمئنم زمانیکه پسرم از دبیرستان فارغالتحصیل شود، میتواند اتاقش را خودش مرتب کند.»
با این وجود برای مهارتهای اجرایی ضعیفی که مهم هستند، بهتر است هدف آشکار و بیرونی باشد. برگرداندن وسایل ورزشی به خانه، بردن تکالیف به مدرسه مثالهایی از اهدافی هستند که ما میخواهیم به طور مستقیم با کودکمان روی یادگیری آنها کار کنیم.
کودکتان را در فرآیند تعیین هدف درگیر کنید. وقتی اهداف در این طبقه قرار میگیرند، درگیر کردن کودکان در فرآیند تنظیم هدف بهجای اینکه آنها را مجبور کنیم کاری را که توسط ما مشخص شده است انجام دهند، بیشتر کمککننده است.
تعیین هدف نهایی در فرآیند دستیابی به هدف مهم است اما شما فوراً به آن نمیرسید. بنابراین باید همزمان اهداف میانی هم قرار دهید. شروع تکالیف بدون یادآورها ممکن است هدف نهایی باشد؛ اما در مراحل اولیه ممکن است نیاز باشد که با هدف شروع تکلیف با کمتر از 3 یادآوری شروع کنید.
از کجا بدانید که هدف میانی معقول چیست؟
به صورت ایدهآل یک خط پایه در نظر میگیرید، رفتار کنونی را اندازه گرفته و اولین هدف میانی را پیشرفت کم در رفتار کنونی قرار میدهید.
بنابراین اگر شما میدانید که او به طور معمول 5 تا 6 بار یادآوری میگیرد تا تکالیفش را شروع کند، شروع مداخله با کمتر از ۳ یا ۴ بار یادآوری به عنوان اولین قدم معقول است.
وقتی میگوییم رفتار کنونی را اندازه بگیرید، واقعاً منظورمان این است که اندازه بگیرید. در مثال بالا، منظور ما این است که تعداد دفعات بروز رفتار را، بشمارید.
نمونههایی از روشهای اندازهگیری در فرایند آموزش، در ادامه آمده است:
مراحلی را که کودک که برای رسیدن به هدف باید دنبال کند، مشخص کنید.
مراحل را به لیستها و چکلیستها یا مجموعه قوانین کوتاهی که باید دنبال شوند، تبدیل کنید.
نظارت کنید که کودک فرایند را انجام دهد.
کم کردن تدریجی نظارت.
مرکز آموزشی – توانبخشی مشکلات ویژه یادگیری ذهن فرزام با برگزاری دورههای بهبود مهارتهای ذهنی (DMS) و دورههای بهبود مهارتهای رفتاری (DBS)، آماده خدمات رسانی به شما والدین گرامی و فرزندان دلبندتان میباشد.