دست کم ۲۰% دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری به عنوان اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی نیز تشخیص داده میشوند.
بعضی از دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری که رسماً به عنوان اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی تشخیص داده نمیشوند نیز مشکلات توجه دارند، که یادگیریشان را تحت تأثیر قرار میدهد.
ممکن است ناتوانیهای یادگیری منجر به بروز مشکلات توجه بشوند. ممکن است مشکلات توجه و ناتوانیهای یادگیری، مشکلات جداگانهای باشند که با هم روی میدهند.
دکتر جرج اف استیل در سال ۱۹۰۲ مقالاتی را در دانشکده پزشکی رویال لندن ارائه کرد که در آنها کودکان ایران توصیف کرد که ویژگیهایی شبیه کودکانی که امروزه به عنوان اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی نامیده میشوند، داشتند.
بسیاری از این کودکان آسیب مغزی جزئی داشتند. به نظر میرسید که این وضعیت مبنای ارثی داشته باشد. آنها نشانههای دیگری مانند تیکهای عصبی و افسردگی داشتند و در پسرها شایعتر از دخترها بود.
شیوع آنسفالیت در سال ۱۹۱۷ کودکان بسیاری را با نشانههای بیتوجهی و تکانشگری و بیشفعالی به جا گذاشت.
در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ «هاینس ورنر» و «آلفرد اشتراس» دریافتند که کودکان عقبمانده ذهنی، که آنها معتقد بودند دچار آسیب مغزی هستند، حواسپرتی (بر اساس عملکردشان در تکالیف شکل زمینه) و بیشفعالی از خود بروز میدهند. این کودکان به عنوان مبتلا به «نشانگان اشتراس» نامیده شدند.
در دهه ۱۹۵۰ ویلیام کروکشانک با استفاده از تکالیف شکل و زمینه «ورنر» و «اشتراس» دریافت که کودکان مبتلا به فلج مغزی دارای هوش طبیعی، نیز دچار حواسپرتی هستند.
در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ اصطلاح آسیب مغزی جزئی برای اشاره به کودکانی با رفتارهای بیتوجهی تکانشگری و بیشفعالی هیچگونه علائم عصبشناختی آسیب مغزی نداشتند، به کار میرفت. کاربرد این اصطلاح عمر کوتاهی داشت زیرا مشکلات این کودکان جزئی نبود و شواهد کمی درباره آسیب مغزی واقعی وجود داشت.
در دهه ۱۹۶۰ برای نامگذاری این کودکان، اصطلاح «نشانگان کودک بیشفعال» جایگزین اصطلاح آسیب مغزی جزئی گردید.
تا دهه ۱۹۸۰ متخصصان به جای بیشفعالی، بیتوجهی را به عنوان ویژگی رفتاری میدانستند که یادگیری را تحت تأثیر قرار میدهد.
امروزه بسیاری از متخصصان و محققان معتقدند که «بازداری رفتاری» مهمترین نشانه اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی است.
امروزه اغلب متخصصان برای تشخیص کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی به راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی انجمن روانپزشکی آمریکا، متکی هستند.
ویرایش جدید راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، سه گروه اختلالات نارسایی توجه/بیشفعالی را از هم متمایز میسازد:
تحقیقات نشان میدهند که بین ۳ تا ۵% کودکان سنین مدرسه در ایالات متحده آمریکا دارای اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی هستند.
شروع زیرگروههای اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی به ترتیب از بیشترین تا کمترین میزان شیوع عبارتاند:
شیوع اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی در پسران بیشتر از دختران و حدود ۳ یا ۴ به ۱ است.
برخی از کودکان ممکن است به اشتباه به عنوان اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی تشخیص داده شوند. از سوی دیگر ممکن است برخی از کودکانی که باید به عنوان اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی تشخیص داده شوند، مورد شناسایی قرار نگیرند.
از رفتار نارسایی توجه/بیشفعالی پسران گاهی اوقات به عنوان رفتار متناسب جنس پسر چشمپوشی میشود و دختران که اختلال نارسایی توجه/بیشفعالیشان بیشتر از زیر گروه غالباً بیتوجه هستند، گاهی اوقات به خاطر اینکه رفتارشان توجه معلم را جذب نمیکند، نادیده گرفته میشوند.
منبع مقاله: اختلالهای یادگیری (مبانی، ویژگیها و تدریس مؤثر)، دانیل پی. هالاهان، جان لوید؛ ترجمه: حمید علیزاده ، قربان همتی علمدارلو.
مرکز آموزشی – توانبخشی مشکلات ویژه یادگیری ذهن فرزام با برگزاری دورههای بهبود اختلالات یادگیری آماده خدمات رسانی به شما والدین گرامی و فرزندان دلبندتان میباشد.