من حاضرم همه مرا دیوانه بخوانند ولی هنوز از نوک زدن گنجشک ها و قمری ها روی موزاییک های حیاط لذت ببرم.
من حاضرم همه مرا یک بی خیال تمام عیار فرض کنند اما من به جای فکر کردن به اینکه «دنیا چقدر خراب است یا امروز فلان ویروس جدید آمده» دلم می خواهد به این فکر کنم که چه کتابی بخوانم و چه فیلمی ببینم و چه بنویسم.
من حاضرم همه من را یک مادر بی مسئولیت بخوانند اما گاهی در کوچه پس کوچه و خیابان ها و بوستان های شهر آهسته گام بردارم.
خودم بهتر از هرکسی می دانم که یک کور و کر خوش خیال نیستم و نقاط تاریک را هم می بینم ولی به جای حرص و غصه ی مداوم باید در حد توان چاره ای اندیشید و شاد بود.
