ویرگول
ورودثبت نام
پرتقالی"
پرتقالی"
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

گوشام مال تو!

-ولی من همیشه عاشق گوش دادن بودم

گوش دادن به آدما

آدمای معمولی ، آدمایی که منتظرن یکی بیاد و حرفاشون رو بشنوه

گوش دادن به پسر بچه ی گل فروشی که هیچکس صدای پر از بغضش رو جدی نمی‌گیره


گوش دادن به گلنار خانم که که هیشکی احترام موی سفیدش رو نگه نمیداره، نه پرستار ها و نه هم اتاقی هاش!


گوش دادن به گل صنمِ قصه گو که قصه هاش نشون از یه دنیای آروم و بی‌درد میده ، گلی صنمی که از دار دنیا فقط یه لاک بنفش میخواد و یه گل سر آبی تا وقتی آقا مُراد شب اومد سراغش بهش بگه : من تره غش گل صنم جانم!


گوش دادن به پیرمرد عاشقی که ۳۰ سال آزگار هر روز مثل قبل پشت پنجره می‌شینه و چشم می‌دوزه به درختای گلابی تا شاید محبوبش برگرده و با دامن سفید گلدارش بشینه زیر سایه درخت و برای سیزدهمین باری که قرار نیست آخرین بار باشه صدای دلنوازش رو با اشعار شاملو پیوند بده...


گوش دادن به دختر کوچولوی زباله گردی که عروسک بیمارش رو لا به لای زباله ها گم کرده و اشک از گونه‌های لطیفش پایین می‌چکه


دلم میخواد گوش بدم به دختری که دنیای قشنگ نوجوونیش رو نابود کردن، عروسکاش رو ازش گرفتن و بهش گفتن تو متعلق به اینجا نیستی!


دلم میخواد گوشم رو از سرم جدا کنم و بزارم کف دستشون و بگم تو هر چقدر دلت میخواد حرف بزن من میشنوم :)



پ.ن: دلم واسه ویرگول و ادماش تنگ شده بود:)

ما نیازمندِ هنریم تا حقیقت هلاکمان نکند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید