آراد کلانتری·۱ روز پیشبه دلقکت بخند عزیزم!همیشه خودم را یک پیراهن چهل تکه تصور میکردم؛ از آنها که یک تکهاش از چین آمده و تکهی کناریاش از لباس های قدیمی پدربزرگ هاست. نمایشگاهی ب…
آراد کلانتری·۱ ماه پیشداستانک: پانزده سالگی «جویا»فقط دو دقیقه... اگر فقط دو دقیقه از تردیدم میکاستم، قبل از رسیدن مادرم به خانه به اندازه ی کافی خون از دست داده بودم و الآن مجبور نبودم ا…