طبی سازی اخلاق: آیا پزشکی می تواند اخلاق را با قرص درمان کند؟[1]
محسن خادمی
شاید تولید قرصی برای بهبود رفتار اخلاقی، درمانی برای کاهش تعصبات نژادپرستانه، افزایش درک و پذیرش اقوام بیگانه، افزایش شجاعت و... بیشتر شبیه به یک داستان علمی تخیلی به نظر برسد، اما واقعیت غیر از این است! روزگاری مناقشۀ دراز آهنگِ «طبیعت و تربیت» (Nature vs. Nurture) این ایده را در دل خود داشت که «طبیعتِ» انسان چیزی است که تحت تأثیر وراثت ژنتیکی و سایر عوامل بیولوژیکی غیرقابل تغییر قرار دارد، اما «تربیت» متأثر از عوامل محیطی است که می توان آن را تا حد بسیار زیادی تغییر داد. بنابراین رفتار انسان از این منظر قابل تغییر و کنترل است. فیلسوفان اخلاق قرن هاست که بر بُعد تغییرپذیر رفتار انسانی، یعنی عوامل محیطی، تأکید کرده اند. اما امروزه پیشرفت در علوم اعصاب و ژنتیک، با دستکاریِ بُعد به ظاهر تغییرناپذیرِ طبیعت انسانی، موجب پیدایش ایدۀ نوظهور و پرمناقشۀ «توان افزایی اخلاقی» (Moral Enhancement) شده است که بر اساس آن داروهایی تولید می شود که می تواند بر نحوۀ نگرش، تفکر و رفتار اخلاقی ما تأثیر بگذارد.
در واقع، علم پزشکی در عصر مدرن به کمک تکنولوژی های پیشرفته با دستکاری های ژنتیکی و تغییراتی در بیوشیمی مغز به درمانهای اخلاقی و رفتاری انسان روی آورده است. مطالعات اخیر نشان دادهاند که ویژگیهای عصبی و ژنتیکی به روشهای ظریفی بر تصمیمگیری اخلاقی ما تأثیر میگذارند. ایدۀ اصلی این است که وقتی به تأثیر دستکاری های بیولوژیکی و ژنتیکی بر تصمیمگیری ها و قضاوتهای اخلاقی خود پی میبریم، میتوانیم آنها را با دارو، جراحی یا ابزارهای دیگر تقویت کنیم یا بهبود بخشیم. مثلاً برخی رفتارها مانند پرخاشگری خشونت آمیز، سوء مصرف مواد مخدر و احتمال ارتکاب جرم، با متغیرهای ژنتیکی و مواد شیمیایی مغز مانند دوپامین مرتبط است. به علاوه، برخی از داروهایی که عمدتاً برای افراد مبتلا به بیماری های روانی تجویز می شوند (مانند داروی ضدافسردگیِ سیتالوپرام (citalopram)، یا داروی ضداضطرابِ لورازپام (lorazepam)) می توانند بر روی مواد شیمیایی خاص مغز که در قضاوت های اخلاقی ما دخیل هستند تأثیر بگذارند و اثرات (عمدتاً ناخواستۀ) توان افزاییِ اخلاقی داشته باشند.
اثرات این داروها در افراد سالمی که به دلایل عادی از آنها استفاده می کنند نیز مشاهده شده است. به عنوان مثال، قرص پروزاک (Prozac) تندی و پرخاشگری افراد نسبت به محیط پیرامون را کاهش می دهد، لذا می توان گفت که افراد را آرام تر و سازگارتر می کند؛ یا قرص ضدبارداری خوراکی موجب افزایش ترشح اُکسی توسین (Oxytocin) می شود که با احساس اعتماد، همدلی و سخاوت در افراد همراه است. تبلیغ این هورمون (که به «هورمون عشق» معروف است) و اقبال عمومی نسبت به آن، باعث شده است که امروزه شرکتهای مختلف به تولید اسپری اکسی توسین و آدامس اکسی توسین روی آورند و آنها را در جامعه توزیع کنند. همچنین پروپرانولول (Propranolol) گرچه معمولاً برای فشار خون بالا تجویز می شود، اما به نظر می رسد که واکنش منفیِ نژادپرستانۀ افراد را کاهش می دهد. همچنین پزشکان بعضاً از اقداماتی چون تحریک عمقی مغز (Deep-brain stimulation) (با تحریک الکتریکی آمیگدال یا بادامک مغز) به عنوان وسیله ای برای کاهش پرخاشگری فرد، یا نوروفیدبک (Neurofeedback) به منظور افزایش همدردی و/ یا درمان اختلال شخصیت ضداجتماعی فرد (سایکوپاتی [psychopathy]) بهره می گیرند.[2]
به دلیل وجود تأثیرات ظاهراً مثبتِ این داروها و این اقدامات پزشکی، عده ای معتقدند که می توان «قرص های اخلاق» (morality pill) تولید کرد که با مصرف آنها خودکنترلی، همدلی، خیرخواهی، شجاعت و سایر ویژگیهای مطلوب انسانی تقویت گردد و در عین حال ترس، خشم و رفتارهای نژادپرستانه کاهش یابد. بدین طریق افراد می توانند با خانوادههای خود مهربانتر باشند، اعضای بهتری برای جامعۀ خود باشند، و تبعیض ها، تجاوزها و بدرفتاری ها را بهتر تحت کنترل خود درآورند. از دید مدافعانِ این اقدامات پزشکی، پیشرفتهای زیستشناختی و تکنولوژیک به تلاشهای والدین، مربیان، فیلسوفان و درمانگران برای بهبود رفتار افراد کمک کرده است.
اما در اینجا پرسش مهم این است که آیا اخلاقیاتی نظیر «نوعدوستیِ ناشی از مصرف دارو» به یک رفتار اخلاقی واقعی تبدیل میشود؟ گای کاهان (Guy Kahane)، معاون مرکز عصب شناسیِ اخلاقی آکسفورد و برندۀ جایزه اخلاق زیست پزشکی بنیادِ Wellcome Trustمی گوید «ما میتوانیم واکنشهای احساسی افراد را تغییر دهیم، اما اینکه آیا این امر رفتار اخلاقی آنها را بهبود میبخشد، چیزی نیست که علم بتواند بدان پاسخ دهد.»
رود تر میولن (Ruud ter Meulen)، رئیس اخلاق در پزشکی و مدیر مرکز اخلاق در پزشکی در دانشگاه بریستول، هشدار داد که اگرچه برخی داروها می توانند رفتار اخلاقی ما را بهبود بخشند، اما نباید از این غافل شد که آنها می توانند اثر عکس هم داشته باشند. به عنوان مثال، «هرچند اُکسی توسین باعث می شود شما به سایر افراد در گروه اجتماعی خود اعتماد بیشتری کنید و با آنها همکاری کنید، اما از سوی دیگر درک و همدلی شما با افراد خارج از گروه را کاهش می دهد.» همچنین استفاده از تحریک عمقی مغز (DBS) به منظور کاهش پرخاشگری (که البته این روش نه بدین منظور بلکه برای کمک به بیماران مبتلایان به پارکینسون مورد استفاده قرار میگیرد)، عواقب ناخواستهای داشته است که به موجب آن بیماران شروع به دزدی از مغازهها میکنند و حتی از نظر جنسی پرخاشگر میشوند! البته از نظر میولن می توان از داروهای توان افزای اخلاقی در سیستم عدالت کیفری استفاده کرد، چراکه به نظر می رسد این داروها در پیشگیری و درمان نسبت به زندان موثرتر عمل خواهند کرد.
با این حال، اگرچه برخی از برجسته ترین دانشمندان علوم اعصاب موافق استفاده از «قرص های اخلاق» هستند، اما عموم مردم نسبت به آنها واکنش منفی نشان می دهند. یک دلیل آن مربوط به پیچیدگی های تصمیم گیری اخلاقی است. هیچ یگانه پاسخِ درستی برای دوراهه های اخلاقی وجود ندارد. مانند آزمایش فکری معروف «مسئلۀ واگن برقی یا تراموا» (Trolley problem) که در آن یک واگنِ از کنترل خارج شده به سمت یک دو راهی در حال حرکت است که در یکی از دو مسیر یک نفر، و در مسیر دیگر پنج نفر قرار دارند. حال اگر شما به عنوان ناظر بیرونی می توانید مسیر حرکت این واگن را تغییر دهید، اهرم را به کدام سمت می چرخانید؟ آیا حاضرید جان یک فرد را بگیرید و در عوض جان پنج نفر دیگر را نجات دهید؟ پیامدگرایان (Consequentialist) که بر نتایج عمل اخلاقی تأکید میکنند، مسیر واگن را به سمت یک نفر هدایت می کنند. اما دئونتولوژیست ها یا وظیفه گرایان (Deontologist) مخالفند و معتقدند که برخی از انتخاب ها صرف نظر از تأثیراتشان اخلاقاً ممنوع و نامقبول هستند.
اما حتی اگر به یک اجماع موقتی در مورد ویژگیهای اخلاقی مطلوب برسیم- مثل اینکه هم حسی (empathy) نقش مهمی در جهتگیری اخلاقی ما نسبت به دیگران ایفا می کند- باز هم نمیتوانیم این امر را در سطحی از آستانه متوقف کنیم یا به طور کامل پیامدهای آن را کنترل کنیم. انگیزههای اخلاقی که به افراطهای منطقی میانجامند، قابلیت فراتر رفتن از رفتار اخلاقی را دارند. یک نمونۀ بارز سوءاستفاده از قرص های اخلاق، تولید غیرمجاز قرص کپتاگون (Captagon) است که اولین بار در سال 1961 به عنوان جایگزینی برای آمفتامین و مت آمفتامین تولید شد. امروزه نیروهای داعش و سایر گروه های سرکوبگر از این قرص برای افزایش تقویت شجاعت سربازان خود (که به آن «شجاعت شیمیایی» می گویند) استفاده می کنند. همچنین می توان از هم حسی برای اهداف فریبنده استفاده کرد. همین هم حسی گاه می تواند قضاوت های ما را مخدوش کند و ما را به شدت مشتاق مجازات کسانی کند که مرتکب اشتباه شده اند، زیرا ما با قربانیان آنها همذات پنداری می کنیم.
دلیل دیگر، با مسئلۀ اعتماد و سوءاستفاده های بالقوه از توان افزاییِ زیستیِ اخلاقی مرتبط است. نکتۀ مندرج در این ایده این است که برخی از گروههای نخبه- اعم از دانشمندان علوم اعصاب، مدیران سازمانها، یا سیاستگذاران- ادعا میکنند که حقیقتی اخلاقی را میدانند، لذا قواعدی برای افراد بیبصیرت و ناآگاه صادر میکنند تا از آن پیروی کنند. اما همانطور که بسیاری اشاره کرده اند، خود نهادهای نظارتی همیشه قابل اعتماد نیستند. آنها ممکن است بی کفایت باشند، تضاد منافع داشته باشند (مانند منافع اختصاصی در فروش یک دارو یا دستگاه خاص)، یا قصد داشته باشند عمداً مردم را گمراه کنند.
اما شاید اساسی ترین مشکل، پیوند میان اخلاق و خودآگاهی (sense of self) است؛ همان چیزی که جرمی والدرون (Jeremy Waldron)- استاد حقوق و فلسفه در دانشگاه نیویورک- آن را «آگاهی افراد از ارزش خود به عنوان فرد انتخاب کننده» نامیده است. ارسطو قابلیت استدلال اخلاقی را وجه ممیز انسان از حیوانات و گیاهان می دانست. کانت این ایده را بسط داد و صلاحیت اخلاقی انسان را با آزادی او پیوند زد و آن را منشأ منزلت و کرامت انسان دانست. حتی در آگاهی عمومی نیز پیوند میان «هویت» و «انتخاب بین رفتار اخلاقی و غیراخلاقی» در اصلِ ایدۀ انسان بودن نقش اساسی دارد.
همانطور که در بالا اشاره کردیم، عموم مردم نسبت به «قرص های اخلاق» واکنش منفی نشان می دهند. پیتر رینر (Peter Reiner) و همکارانش یک نظرسنجی آنلاین طراحی کردند که در آن از مردم پرسیدند آیا استفاده از قرص های توان افزایِ زیستی جهت بهبود اخلاق را برای درمان و کنترل رفتار پرخاشگرانه و قلدرمأبانۀ یک کودک تأیید می کنند؟ در واقع سناریوی فرضی ارائه شده به پاسخ دهندگان در مورد کودک 13 ساله ای است که به دانش آموز دیگری در مدرسه زورگویی می کند. در این سناریو، نگرانی این بود که اگر کودک یک برنامۀ بازیِ ویدیوییِ تقویتکنندۀ هم حسی و درک متقابل را انجام ندهد، یا به مدت چهار هفته روزانه یک قرص هورمون طبیعی اکسی توسین مصرف نکند، رفتار قلدرانۀ او تشدید میشود. به داوطلبان گفته شد که هر دو برنامه به یک اندازه مؤثر و ایمن هستند.
نتایج این نظرسنجی قویاً به نفع مداخلات تقویت اخلاقیِ غیرزیست پزشکی بود. یعنی عموم مردم مصرف قرص را برای مشکلات اخلاقی نادرست دانستند. رینر میگوید: «پیشبینی میکردیم که نتایج بین سناریوهایی که در آن یا کودک فردی قلدر باشد یا مورد خشم و قلدری دیگری قرار گیرد، متفاوت باشد. اما مشخص شد که پاسخدهندگان در هر دو مورد به شدت مخالف دادن قرص به کودک هستند.»
باری، از آنجا که تبعات و تأثیرات توان افزایی اخلاقی معمولاً نامحسوس است، در حال حاضر، عمدتاً افراد مبتلا به رفتارهای غیرارادی- مانند افراد روانپریش و مجرم- در خط مقدم آزمایشهای مربوط به تکنولوژیهای توان افزای اخلاقی قرار دارند. برای مثال، بسیاری از حوزههای قضایی، درمانهای دارویی را برای کاهش میل جنسی مجرمان جنسی توصیه میکنند. امروزه تحولات جدید در علم و تکنولوژی با مسئولیت های اخلاقی بیشتری همراه است. توان افزاییِ اخلاقیِ زیستپزشکی به دنبال سرمایهگذاری بر روی این تحولات جدید است تا از ما انسانهای بهتری بسازد. اما نادیده گرفتن ربط وثیق میان «آزادی و اخلاق» به معنای نادیده گرفتن آموزش های اخلاقی، تفکر فعالانه و قضاوت های غیرمنفعلانۀ ماست.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
[1]. نوشتۀ فوق خلاصه ای است از مقالات زیر:
- Are You Creeped Out by the Idea of a “Moral Enhancement” Pill?, 2017
- Manipulating morals: scientists target drugs that improve behaviour, 2011
- If morals came in the form of a pill, would we use them?, 2018
[2]. DeGrazia, D. (2014). Moral enhancement, freedom, and what we (should) value in moral behaviour. Journal of medical ethics, 40(6), 361-368.