داستان مهدی تورک

سلا میکنم به خدمتت من مهدی هستم و میخوام
خودم رو معرفی کنم بهت پس تا آخر این داستان!!
با من باش چون از جای جالبی قراره شروع بشه😄

من سال ۸۴ توی تهران به دنیا اومدم! ناگفته نمونه از همون اول ب بسم الله زبان ترکی رو بهم یاد دادن و همین کلی چالش توی مدرسه شد برای شخص من بخاطر تداخل زبان ترکی و فارسی و لهجه و ...

تمام تعطیلاتی که توی یک سال یعنی ۳۶۵ روز بود!
ما شهرستان بودیم توی روستا اما بخاطر مدرسه باید
برمیگشتیم تهران ولی جای دیگه جز روستا نمیرفتیم
برای هر تعطیلات چند روزه چند ماهه.🌱🍃

تمام خانواده هم از طرف مادر و هم از طرف پدر
ترک هستن و اصالت و اصل و نسب و ریشه هم
همین هستش

دوران مدرسه هم دقیقا کلاس اول ابتدایی بود که
بزرگترین چالش رو داشتیم؛ یک معلم فوق العاده سخت
گیر و عینکی بداخلاق بدخلق داشتیم که هردفعه صاف
نشونش روی من بود یعنی تمام اون حروف الفبا تمام
کلمات جملات که من تلفظ میکردم همش ریشه توی
زبان ترکی داشت😄😂

و این معلم باکلی تلاش میخواست درست تلفظ کنم
همه کلماتو همه حرف ها رو الفبارو لهجه ترکی تماماً
تلفظ میکردم ناگفته نمونه که درگیری فیزیکی رخ داد
حالا بگذریم سانسور میکنم👀

اره جونم برات بگه که توی روستا پدربزرگ و مادر بزرگ
گاو داشتن و پرورش میدادن البته الان هم میدن اما
اون زمان کار ما توی تعطیلات چی بود؟؟؟
بله درسته رفاقت بین گاو ها و ما بود 😂
چون باید میبردیم مزرعه هر روز از تعطیلات😎

چندی نگذشت که قد کشیدیم و پایه های بالای
تحصیل رسیدیم بالاخره!!

جونم برات بگه اینجا دیگه فارسی جا افتاده بود و
روال تحصیل داشت میرفت جلو اتفاق خاصی هم راستش رو بخوایی نیوفتاد فقط من از درس ریاضی متنفر بودم
و البته هستم با جود نمره های بالا❌

توی اون زمان کلا عاشق این بودم یه حرکتی بکنم تو

تکاپو بودم مثلا یکی از کارها توی میوه فروشی سر

کوچمون بود که رفتم خیییلی حال داد وقتی مشتری

میومد تو کیسه میوه ها رو میریختی میدادی بهش

هی دلم میخواست باز بیاد ولی کم بود😅 بله توی

میوه فروشی سرکوچمون مشغول بودم!!

رسیدیم تاااااا

تاجایی رسیدیم که رشته مکانیک رو انتخاب کردم و به فروش روغن موتور کاسترول مگناتک توی صفحه اینستاگرام پرداختم!!!

⛔⚠️

اون زمان با خیلی از بچه های همکلاسیم عکس و ویدیو

میگرفتم ولی ثابت نبودن هر هفته با یکی ویدیو میگرفتم

قوطی روغن های خالی رو از تعویض روغنی که آشنامون بود میگرفتم و ازشون ویدیو درست میکردیم.

تا کسی خواست واسش پلمب شدش رو با پست بفرستیم چون هیچ روغنی که از خودم نداشتم و چون روغن درجه یکی بود هزینه بالایی داشت!!!💸

تا جایی که من پشت صندق پر کاسترول مگناتک میکردم میبردم توی جاهای مختلف ویدیو میگرفتیم یعنی از آشنامون میگرفتم و میبردم و البته ریسک بالایی بود

هم روغن ۴ لیتری و ۱ لیتری پره پر✋

همون زمام هم توی تعویض روغنی که گفتم هم

کار میکردم با حاجی‌. حاجی اوستا بودش منم حدود یک سال اینا کم و بیش رفتم برای کارآموزی و اینجور مسائل

داستان روغن موتور به جایی نرسید⚠️❌

وحتی یک دونه فروش هم من از سمت اینستاگرام بابت روغن نداشتم فقط یک نفر یه پولیش خریداری کرد که

حدود ۹ هزار تومن سود من شد چون بقیش رفت برای

هزینه پستی و این جور مسائل⛔⛔

واقعا رو هوا بودم که الان چیکار کنم!!

توی اینستاگرام خیلی پیجای ذهنیت و توسعه فردی

و موفقیت و اینجور مسائل رو داشتم و واقعا هم شماره

یک های این حوضه رو فالو کرده بودم و میدیدمشون.

خیلیی هاشون هم آموزش اینستاگرام و فروشو غیره

رو میداد که من دنبالشون میکردم💡✌

وقتی اون پیجارو دنبال میکردم خیلی جمله و خیلی آموزش های رایگانی میداد که به درد بخور بودش و

میشد یه راهیی پیدا کرد بالاخره یه حرکتی زد یه

کاری راه انداخت. و این داستان تا جایی کشید که!!

یه وبیناری یک استادی داشت که رایگان بودش توی اون وبینار آموزش ذهنیت و توسعه فردی و کسبو کار بودش که یه جمله ای گفت که یه تلنگر زد به من اوت جمله این بود " همین العان همین ساعت همین تایم از شبانه روز همین جایی که نشستی همین شهری که هستی فقط ببین چه کاری از دستت برمیاد و بلدی🎖🏅

بَرِش دار بیار تو سوشال مدیا (اینستاگرام) وبه مردم اون خدمت رو ارائه بده!!

و این بودش که من تونستم زبان ترکی رو به کسایی که

علاقه دارن دوست دارن نیاز دارن یا به هر دلیل دیگه ای

بیام و شروع کنم به یاد دادن🎯🎯

انواع اقسام کتاب های زبان ترکی هم نوشتار فارسی

و هم نوشتار ترکی رو خوندم تازه کتابایی که اصلا تو دسترس نیستن خیلی هاشون به خط خیلی دشواری

نوشته شده رو به آخرین صفحه رسوندم خوندم هرجا

کتاب به دستم رسید توی اینترنت توی خیابون انقلاب

پیدا کردم خوندم و تازه دوره های آموزشی که بود

دیدم که شد پیج مهدی تورک♥️🌍📚

داستان ما به سر رسید. دوستدار شما مهدی تورک🌹🫀