سینا اسکندری
سینا اسکندری
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

زن‌مرد: نمایشنامه‌ای که باید بخوانیم

با خیال راحت بخوانید، حواسم بوده داستان را لو ندهم




هرگز از یاد نمی‌برم، دور ور ده سالگی‌ام سرگرم گشت و گذار در قفسه کتاب‌های خواهرم بودم که چشمم به کتاب‌چه نازک و کوچکی افتاد. حجم پایینش این جرعت را به من داد که بردارمش، و جلد جذابش ترغیبم کرد که بخوانمش. و اینگونه من پای خواندن نخستین نمایشنامه زندگی‌ام نشستم. آن زمان متوجه اینکه چه چیز ارزشمندی در دستانم بود نشدم، تا اینکه پس از ده سال دوباره خواندمش.


زن: «آه... لعنتی... همیشه باید با این صداس مسخره از خواب بیدار شم؟ کسی نیست اینو تعمیر کنه؟»

در کل از دید من کارهای کامران رسول‌زاده برای همه نیست، درک و لذت بردن ازشان سلیقه و ذوق خاصی می‌خواهد. این نمایشنامه اما، که نقطه اوج قلم رسول‌زاده است، حسابش کاملا جداست. و اما چرا باید این نمایشنامه را بخوانیم. پیش از هر چیزی باید به این موضوع اشاره کرد که در کل ژانر نمایشنامه در ادبیات ایران، در مقایسه با ژانرهای دیگر، ژانر نحیف و کمترشناخته‌شده‌ای است. این کم‌لطفی پیشینیان ما به این ژانر زیبا و اثرگذار مسئولیتی را، خواسته یا ناخواسته، روی دوش ما میاندازد. مسئولیت این که به ادبیات نمایشی با خواندن آثارش و توجه به آن پر و بال دهیم تا مانند شعر، رمان، و نثر فارسی، اکنون ادبیات نمایشی فارسی آسمانی پهناور برای پرواز اندیشه و زیبایی داشته باشد.

مرد: «من؟ من یه آدمم، یه آدم شبیه تو»

دلیل دوم خواندن این نمایشنامه نگاه متفاوت آن به عشق است. شاعران و نویسندگان ایرانی گرایش خیلی زیادی به نوشتن از یک بُعدِ عشق داشته اند. یا اندوه عشق، یا زیبایی‌اش، یا دوری از یار و بی‌مهری، یا رسیدن به یار و دلبری. زن‌مرد اما عشق را، همانگونه که هست به نمایش می‌گذارد: طاقت فرسا، پر از نقص، سرشار از احساسات پیچیده، عجین با درد، زیبا، و نجات بخش. یک نکته جالب دیگر در همین مورد این است که زن دیگر «دیگری» نیست، دیگر یار غایب و طرف خطاب نیست. در زن‌مرد، زن، حتی بیشتر از مرد، «حاظر» است. زن از خود حرف می‌زند، زیباست، درمانده‌ است، و برابر با مرد نمایشنامه را با حظور خود پیش می‌برد.

زن: «تو نمیتونی رویای من باشی»

سومین ویژگی این نمایشنامه که که خواندنش را واجب می‌کند بسیار ساده است: این نمایشنامه بسیار خوش قلم و همچنین روان است. گفتگوهای این نمایشنامه مرتبط با هم اند، مکان تغییر نمی‌کند و تنها یک اتاق است، روایت خطی و بسیار روان است. بر خلاف نمایشنامه‌های ابسرد(Absurd Plays)، خواندن این اثر اصلا شما را به زحمت نمیاندازد، نیازی هم به تلاش برای فهم آرایه‌های ادبی دور از ذهن و بیش از اندازه ندارید. در عین سادگی، این نمایشنامه تهی از عناصر زیبایی شناختی هم نیست. این نمایشنامه پر است از استعاره‌های کوچک و بزرگ که منتظر چشم‌های تیزبینی اند که بیابدشان. شیوه بیان احساسات هر طرف در این نمایشنامه هم زیبایی خاص خودش را دارد.


با اینکه تا اینجا تنها به نکات مثبت ان نمایشنامه اشاره کرده ام با ید بگویم این نمایشنامه از نزدیکی واژه «بی نقص» هم رد نمی‌شود. از دید شخصی من نکات منفی این نمایشنامه خیلی محدود هستند، ولی اگر با دید بازتری نگاه کنیم خط و خش‌های بیشتری نمایان می‌شوند. با اینحال جنبه‌های مثبت این نمایشنامه خیلی بیشتر از آن خط و خش‌های اند. ماهم باید این را درنظر داشته باشیم که هنر نمایشنامه نویسی در ایران در مقایسه با دیگر بخش‌های ادبیات از گستردگی و ژرفای بالایی برخوردار نیست، به کودکی می‌ماند که نیازمند عشق، توجه، رسیدگی و زمان برای رشد است.


ادبیات نمایشینمایشنامهزن مردنویسندگان ‌ایرانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید