حضرت رقیه دختر سه ساله امام حسین (ع) می باشد که در مدینه به دنیا آمده است. حضرت رقیه در سن سه سالگی به همراه اهل بیت خود عازم کربلا شدند. بعد از واقعه کربلا و روز عاشورا، حضرت رقیه به همراه دیگر اسیران به شام برده شدند. در آن جا یزید دستور داد تا سر بریده امام حسین را به نزد حضرت رقیه ببرند. ایشان وقتی سر بریده پدر خود را می بینند، آنقدر شیون، ناله و گریه زاری می کنند که از حال می روند و در همان جا به شهادت می رسند. حضرت رقیه (س) در روز 5 ماه صفر به شهادت رسیدند. به مناسبت نزدیک شدن به تاریخ شهادت حضرت رقیه در سال 1400 (پنجم ماه صفر – 21 شهریور 1400) در این پست تعدادی متن زیبا و غمگین درباره شهادت حضرت رقیه به شما ارائه می شود، با ما همراه باشید.
شعر زیبای شهادت حضرت رقیه
بادست کوچکش گره ها باز می کند
طفل سه ساله یست که اعجاز می کند
بال وپرش شکسته ولی او بدون بال
باذکرنام فاطمه پرواز می کند
**********
متن به مناسبت شهادت حضرت رقیه
وقتی میان خون و آتش، صدای گریه ات، دل سنگ را میلرزاند و پاهای تاول زده ات، سختیها را گلایه میکرد،
همه چشمها کور بودند و دلها سنگینتر از آن بود که بار سنگین دلت را سبکتر کند… .
شهادت حضرت رقیه تسلیت باد
**********
متن زیبا درباره شهادت حضرت رقیه
رقیه… رقیه صبور!
بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت،
دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد،
تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی،
پس بمان که کمر خمیده عمه،
مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.
**********
شعر کوتاه درباره شهادت حضرت رقیه
ملک عرش حسینم
گل شاه عالمینم
شهید ستمدیده یا ابتا یا ابتا
سر او بر سر زانو
نظرم بر خم ابرو
چـه كنم با لب خونش
خاك و خاكستر گیسو
پدرم تا کـه عدو خود شرر مـن می شد
عمه زینب همه ی لحظه سپر مـن می شد
**********
متن درباره شهادت حضرت رقیه
رقیه جان!
بال های سوخته را طاقت سنگ نیست. لب های تشنه ات را خاک پاشیدند و چشمان به اشک نشسته ات را آشنای تازیانه ها کردند.
فریاد جگر خراشت را در خشت خشت خرابه های شام مویه می کنم و وسعت رنجت را با کوه ها در میان می گذارم.
غبار اندوهت را هیچ بارانی نمی تواند شست.
**********
متن در مورد شهادت حضرت رقیه
مردمان ناله ام می فهمیدند
هر كجا گریه ام را می دیدند
شامیان بی سبب هر جا مـن را
ناسزا داده و می خندیدند
نبودی پرم سوخت
دو چشم ترم سوخت
یکی آتش انداخت
نبودی سرم سوخت
**********
متن زیبا درباره شهادت حضرت رقیه
تو را چه بنامم، تو را چه بنامم!
که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای.
تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است.
تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی.
پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.
**********
شعر در مورد شهادت حضرت رقیه
دشمنان قلب مـا را آزردند
پیش چشم حرم می میخوردند
گر كه عمه نبودش در مجلس
خواهرم را كنیزی می بردند
غمین دخترت بود
سپر خواهرت بود
یزید انچه می زد
گمانم سرت بود
**********
متن غمگین شهادت حضرت رقیه
ای شام! ای پیچیده در حرارت عصیان!
محکم تر بزن این تازیانه های پی در پی را که فردا از جای تازیانهها، هزاران بهار جوانه خواهد زد. خرابههایت، آرامگاه ملایکیست که بر دیوارههای ویران شرم سر می کوبند
میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامی گذاری. اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.
**********
متن احساسی در مورد شهادت حضرت رقیه
جاده های بیابانی، حرمت پاهای زخمی را نگاه نداشته اند. تازیانه ها پیکرِ سه ساله را خوب می شناسند و خورشیدی که آتش می گرید و عطش را در حنجره ها سنگین تر می کند.
و اینک، شب شام، سنگین بر شهر لمیده است؛ چنان که سقف ویرانه را توان تحمّل نیست. لهیب ماتمی که از خرابه می ترواند، قصر ابلیس علیه السلام را به آتش کشیده است. بادها زوزه می کشند و ابرها، سیاه اشک می ریزند. امّا میان این همه غوغا، ضجّه های کودکانه، ستون های متزلزل شام را به لرزه نشانده است. کسی پیشتر اگر رفت، خواهد شنید و خواهد دید، دخترکی سیاهپوش که هر لحظه، نام پدر بردنش، عطوفت را در دل حتّی سنگ ها، به آتشفشانی بدل می کند………….
**********
شعر تسلیت شهادت حضرت رقیه
تا عمو بود عدو می ترسیدش
از رجز خوانی اش می لرزیدش
رفت و چشمان مـن رأس وی را
هر کجا روی نیزه می دیدش
شبم شام تار اسـت
دلم بیقرار اسـت
سفر با تـو بابا
مرا انتظار اسـت
**********
متن زیبا در مورد شهادت حضرت رقیه
شما سه ساله بودید
اما به اندازه صدها سال، رنج و سختی کشیدید
شما سه ساله بودید اما قدر آسمانی شما سه ساله نبود
آن شبی که شما را پیاده تا کاخ شام می بردند
خاک با رد پای شما تبرک می جست؛
خار و خاشاک بیابان شرمنده بودند از اینکه پاهای شما زخمی شود
شما آن شب، پدر را صدا زدید
و پدر آن قدر دوست دار شما بود که با سر دیدارتان آمد؛
گره کربلای خیلی ها به دست شما باز شده بانو!
کربلای ما را هم شما ضامن شوید نزد پدر…
**********
متن نوحه درباره شهادت حضرت رقیه
جرم او را کسی نمیدانست
جرم پروانه را نمیدانند
آنچه مردم شنیده میگویند
رسمِ جانانه را، نمیدانند
چشمها را گشوده، مینالید
در فضای غریبِ ویرانه
مثل شمعی که اشک میریزد
در سکوت حزینِ یک خانه
**********
شعری درباره شهادت حضرت رقیه
دخترت لباس خاكی پوشیده
بـه رخش یه رنگ نیلی كشیده
خونِ گوشم با موهام گشته عجین
شده مثل گوشواره بابا ببین
بابا جون دلم یه دنیا گله بود
زیور پاهای مـن آبله بود
**********
یک متن در مورد شهادت حضرت رقیه
کاروان از کوفه، راهی شام شد. مشکلات اسارت و دوری پدر، همچنان رقیه علیه االسلام را می سوزاند.
در بین راه که سختی بر دختر امام حسین علیه السلام فشار آورده بود. شروع به گریه و ناله کرد.
و به یاد عزت و مقام زمان پدر، اشک ها ریخت. گویا نزدیک بود روحش پرواز کند و در آن بیابان به بابا بپیوندد.
**********
متنی زیبا و احساسی در مورد شهادت حضرت رقیه
ثانیه های محنت بارت، صفحات خیالم را می سوزاند.
بر کتیبه های سوخته می نویسمت و وجدان های بیدار جهان را به قضاوت میطلبم.
ناله های کودکیات، خاطر بادها را پریشان کرده است.
قناریان تنها، تاریک خرابه را به یاد می آورند و می گریند.
پنجره ها، کابوس های سیاهت را تب می کنند.
خارها، پاهای برهنه ات را جگرریش می کنند.
میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامی گذاری. اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی
**********
دلنوشته برای شهادت حضرت رقیه
هان ای دختر خورشید! تو خرابه نشین نیستی. اینک عرش را به پاس قدوم تو مفروش کرده اند. پای بگذار! بالِ تمامِ ملایک برای گام گذاشتنت در خویش نمی گنجند. منقّشترین و گسترده ترینِ ایشان را برگزین تا محملِ تو در عروجِ بزرگ و منوّرت باشند. و تو چون رودی زلال و موّاج که عمود ایستاده باشد قد میکشی و سر به آن سوی ابرها میبَری و به نا گاه از زمین بریده می شودی و در بیکرانگیِ لاجورد، در عمیقِ کهکشانی دور، از زمینیان پنهان خواهی شد…
برای خواندن کامل مقاله بر روی متن شهادت حضرت رقیه، کلیک کنید.