ما برای استفاده از میراث فرهنگی باید زمانی را اختصاص دهیم تا بتوانیم مطالب را بازآفرینی کنیم و بدانیم که مصداق بخل در فرهنگ جدید و سبک دیجیتال چیست.انجام چنین کاری باعث میشود تا مطلب، بازآفرینی شود و مجددا در زندگی نقش ایفا کنیم و اگر این کار را انجام ندهیم نمیتوانیم تفاوت بخیل و خسیس را درک کنیم.
شاگردی کردن، یکی از داشته های خیلی قدیمی ما می باشد و این هنر باعث شد تا بتوانیم علم را در فرهنگ خود برای چندین قرن توسعه دهیم.
رابطه ی استاد و شاگردی، بنای توسعه ی فرهنگی علمی و صنعتی ما بوده است درحالیکه امروزه تصورمان اینست که این شیوه ی یادگیری قدیمی شده است و به آن آشنایی نداریم یا حتی با وجود شناخت آن، نقش بسزایی در محیط زندگی یا دانشگاهی ما ندارد. شاگردی کردن و هنر شاگردی کردن، برای یادگیری مذاکره هم ضروریست.
ذهن ما در دو مد گوناگون فعالیت میکند که به آنها مد دریافت و مد تحلیل میگویند. مثلا در مد دریافت، شخصی برای ما قصه میگوید و ما به آن گوش می دهیم یا در تئاتر، صحنه ها را نگاه میکنیم و ذهن با دریافت آنها روایتی را می سازد.
مد تحلیل به مدی میگویند که هر بسته ی جدیدی می رسد مغز، جلوی آن جبهه میگیرد و آنرا آنالیز میکند و با دانسته ها و تجربیات قبلی خود مقایسه میکند. سرانجام تصمیم به پذیرش یا عدم پذیرش آن میگیرد. مثل مصاحبه شونده که دائما از خود سوال میپرسد تا بهترین جواب را بدهد.
بخش زیادی از شاگردی کردن را فضای دریافت، تشکیل می دهد.
ما در اکثر مواقع به دنبال یه راهکار قطعی هستیم درحالیکه یک سوال میتواند چندین جواب متفاوت، بسته به شرایط داشته باشد.
گاهی اوقات ذهن شهودی، جواب های متفاوتی را برای یک مسئله می بیند و به تدریج به یک تصویر ذهنی میرسد.
افرادی که داستان بیشتری را در حیطه های گوناگون می دانند به شهودی فراتر از قاعده و قانون دست می یابند و درک بهتری از دنیای اطرافشان دارند و در مواجهه با آن تصمیمات بهتری میگیرند.
انسان در فضای اجرایی می آموزد که یکسری از مسائل باید شفاف سازی شوند در حالیکه برخی از مسائل دیگر نباید شفاف سازی شوند.
شاگردی کردن، تعلیق قضاوت میخواهد یعنی زود قضاوت نکنیم یا به عبارتی پیش داوری نکنیم بلکه داوری کنیم. از این رو راهکارش اینست که به دنبال اطلاعات حجیم تر باشیم. مثلا فیلم، خیلی خوب است چون به مدت چند ساعت نمیتوانیم قضاوت کنیم و باید تا انتهای آن صبر کنیم.
مشارکت منفعل، تاثیر بسزایی در دانشگاه دارد و درواقع شاگردی کردن، مشارکت منفعل است.مثلا کار تیمی در دانشگاه، نوعی مشارکت منفعل می باشد.
ما باید بتوانیم فهرستی از ضعف های خود را در شاگردی کردن، ایجاد کنیم تا قادر به انجام فرایند شاگردی کردن و مشارکت منفعل باشیم.