از دوران کودکی طبیعت را بسیار دوست داشتم و درباره هر موضوع مرتبط با آن کنجکاو بودم. وقتی سوار بر ماشین به شهر دیگری میرفتیم، تمام مسیر را غرق تماشای درختان، پرندهها، دریا و کوهها، مزارع و حیوانات میشدم.
در حیاط بزرگ مان دائما بین گلها و درختها پرسه میزدم، حیاط منزل پدربزرگم بسیار بزرگ و سرسبز بود، تقریبا هر روز به آنجا میرفتم و گلها و درختان آنجا را هم تماشا کرده و به حیاط پشتی که همیشه پراز مرغ و خروس، غاز و حتي گربه بود، سر میزدم. گاهی در غذا دادن به آنها کمک میکردم.
در دوره راهنمایی و دبیرستان گاهی با پدرم و دوستانش به طبیعت و کوه میرفتیم، بیشتر اوقات تنها دختر و حتی تنها کودک من بودم ، البته این اتفاق کم پیش میآمد. اکثر جمعهها خانوادگی به طبیعت می رفتیم ، کنار سایه درختی و چشمهای نهار میخوردیم و ساعاتی در اطراف به کوهپیمایی و گردش میپرداختیم.
در دوران دانشگاه چندمرتبه با تیم کوهنوردی دانشگاه به کوه رفتیم، اما به طور جدی در سال آخر با هماتاقیام کوهپیمایی را شروع کردم، هر پنجشنبه لوازم و خوراکی خود را آماده میکردیم و صبحهای جمعه به کوه میرفتیم.
برنامه های ما خیلی مفرح و لذتبخش بودند، برای من که علاقه بسیار زیادی به طبیعت، حیوانات و ورزش داشتم، مثل این بود که وارد دنیای شگفتانگیز تازهای شده و دائما در حال کشف و تجربه بودم.
از نه سالگی ورزش را در باشگاه شروع کرده بودم و در رشته والیبال به موفقیتهايي در سطح استان رسيده و حتي به مسابقات كشوري نيز رفته بوديم. دائما در حال تمرين و مسابقه بوده ، و به سفرهاي استاني و گاهي بيرون از استان ميرفتيم، اما در دوره دانشگاه، باشگاهي كه با شرايط كلاسهاي تمام وقت و برنامه نامرتب آن متناسب باشد پيدا نكرده بودم و در ضمن شرايط روحي مناسبي هم نداشتم تا بيشتر پيگير باشم.
كوهپيمايي با ورزشهاي باشگاهي بسيار متفاوت است، محيط و محل ورزش بسيار باشكوه و افق ديد نامحدود است و در مقابل عظمت طبيعت، انسان به كوچكي و ضعف خود واقف ميگردد. كوهپيمايي نيازمند صبر، آرامش و هماهنگي با محيط و مسير است.
بايستي شرايط كوهستان را خوب بسنجيم، آب و هواي آن روز را در نظر بگيريم، مسير مناسب و امن، متناسب با تواناييهاي گروه انتخاب كنيم، لوازم و خوراكيهاي لازم را آماده نماييم. در اين بين داشتن همراهاني خوشخلق، همدل، حامي و بيحاشيه نعمت بزرگي است.
گاهي در مسير اتفاقات نامنتظرهاي رخ ميدهد، مثلا راه را گم ميكنيم، پاي همراهي پيچ مي خورد، يا دچار حادثه بدتري ميشود، هوا ناگهان تغيير ميكند و باران و باد شديدي شروع به وزش ميكند، يا متوجه ميشويد همراهي خوراكي يا لوازم ضروري ديگرش را جاگذاشته ، با مار يا حيوانات ديگر مواجه ميشويم و .... در اين حين حفظ خونسردي و اخذ تصميم درست بسيار حياتي است.
در چنين شرايطي همه گروه همدل و همراه ميشوند تا تصميمات درست بگيرند و اقدامات لازم را براي حل مشكل انجام دهند، گاهي مشكل به خوبي حل ميشود،گاهي كار دشوارتر است و شايد نياز به بازگشت گروه باشد.
كوهنوردي با اخلاق، ما را به سوي انسانيت رشد ميدهد. براي همين ميتواند انسانهاي خوبي تربيت نمايد.
يكي از بهترين برنامههايي هميشه در دوران كوهپيمايي خود دوست داشتهام، برنامههاي دو و چندروزه بود، چون مدت طولانيتري در طبيعت حضور داشتيم و شب در دل كوه چادر ميزديم و قبل از خواب ميتوانستيم به تماشاي افق و دوردستها در كوهستان و گنبد پرستاره آسمان بپردازيم.
سكوت و ابهت كوهستان در عصرها خودش را بيشتر و بهتر به نمايش ميگذارد. تلفيق و تركيب زيبا و هماهنگي از رنگهاي ارغواني و طلايي آسمان و رنگهاي خاكي، سبز و ... شگفتانگيز كوهستان كه هر لحظه محوتر ميشود، انگار در همديگر ادغام و محو مي شوند. به مرور ابهت آسمان و قدرت آن در هر لحظه بيشتر شده و زماني فرا ميرسد كه انگار آسمان پرستاره بر همه جا احاطه يافته و ماه و ستارگان آويخته شده بر آسمان آنقدر به ما نزديك هستند كه هرزمان بخواهيم، ميتوانيم دست خود را به سمت آنها برده و چند ستاره از سينه آسمان برداريم.
سالها پيش بود، ما به كوهستانهاي شهرستان خوي رفته بوديم تا به قله اورين صعود كنيم، يك شب در كوهستان چادر زديم، وقتي همه خسته از سفر و كوهپيمايي چندساعته براي خواب به چادرهاي خود رفتند، چند دوست با هم به بيرون چادرهايمان رفتيم و زيراندازهاي خود را كف كوهستان پهن كرديم و ساعتي به تماشاي گنبد پر از ستاره آسمان پرداختيم.
تا ميتوانستيم در آن شب خنك تابستان، سكوت كرديم و فقط به زيبايي ستارهها، ماه و آسمان نگاه كرديم، انگار در ميان آنها بوديم و گنبد آسمان كاملا ما را احاطه كرده بود، هيچ چيزي در آن حوالي به غير از آسمان، ماه و ستاره ها ديده نميشد. زمين و كوهستان هم در گوشهاي ساكت نشسته و در مقابل آن عظمت و شكوه سر تسليم خم كرده و دست از اغواگري كشيده و محو تماشاي آنها بود.
ما درون گنبد آسمان ادغام شده بوديم و چيز ديگري وجود نداشت، دوست داشتم آن لحظات را درون مغزم جوري ثبت كنم كه بدون هيچ خللي هر وقت خواستم دوباره آن را احساس كنم، و يا اينكه آن لحظات به ابديت بپيوندد و به پايان نرسد. در آن مكان، زمان مدتي متوقف شده بود و انگار هيچ لحظهاي قبل و بعد از آن وجود نداشت.
حضور گنبد آسمان، ماه و ستاره ها كامل بود و هيچ حضور ديگري ملموس نبود. يادم نيست چقدر آنجا غرق تماشاي آن زبيايي خارقالعاده بودم، اما بيشتر از ساعتي بود، وقتي چشمانمان ديگر از خستگي بسته ميشد، تصميم گرفتيم تا به چادرهاي خود بازگرديم و بخوابيم تا صبح زود موقع طلوع آفتاب بتوانيم بيدار شده و براي صعود حركت كنيم.
ونسون ونگوگ نقاش شهير هلندي درسال 1889 اثري به نام شبهاي پرستاره خلق نمود كه این اثر نهتنها یکی از شاهکارهای ونگوگ است، بلکه بهعنوان یکی از نمادهای هنر نوگرای اروپا نیز محسوب میشود.
ونگوگ خودش در نامه ای به برادرش این گونه می نویسد که: « امروز صبح، ساعتها قبل از طلوع آفتاب، حومه شهر را از پنجره با کمک نور ستارههای صبحگاهی دیدم که بسیار بزرگ به نظر میرسیدند.»
همانطور که ونگوگ نیز در نامهاش اذعان داشته، آسمان انگار همه جا و همه چیز را احاطه نموده و بسیار بزرگ و پرابهت است.
اين خاطره بارها به شكلهاي گوناگون در كوهستانهاي مختلف و طبيعت دور و نزديك تكرار شده، گاهي كنار دريا، آبگير، در كوهستان و جنگل. موقع طلوع يا غروب خورشيد. اما هربار غرق در لحظه و فارغ از دنيا، شادماني وصفنشدني را در سكوت و عظمت طبيعت تجربه كردهام.