داشتم به مفهوم فلو یا غرقگی فکر میکردم که یاد دکتر سلیگمن افتادم. برای فهم این مفهوم که یک وضعیت ذهنی است ، بهتره به دو تا سوال جواب بدهیم:
آیا تاکنون پیش آمده که زمان برای شما به طور کامل متوقف بشود؟
آیا تاکنون احساس کردهاید از حالت خودآگاهانه تان فاصله گرفته و غرق یک تجربه شدهاید؟
به نظر دکتر سلیگمن تجربه غرقگی با لذت متفاوت است، ما لذت را در هر لحظه تجربه میکنیم و اما در حین غرقگی متوجه نمیشویم و بعد از عبور از آن لحظه ، درک میکنیم.
نظریات دکتر میهایی در روانشناسی مثبتگرا در خصوص مفهوم غرقگی منحصر به فرد است و به دنبال تحقیق درباره زندگی شاد و رضایتبخش است.
او میگوید:" سعی کردم تا بفهمم در کجای زندگی روزمره و تجارب معمولیمان، خوشی و شادی را واقعا حس میکنیم. برای آغاز حدود چهل سال پیش شروع کردم به توجه به افراد خلاق تا بفهمم چه چیزی را احساس کردهاند که به طور ضروری ارزش این را داشته که تمام زندگیشان را صرف اعمالی کنند که اکثرشان انتظار شهرت یا ثروت از آنها را نداشتند ولی اعمال با ارزشی بودند که به زندگیشان معنا داده است."
غرقگی حالت ذهنی ویژهای هنگام انجام یک فعالیت است که در آن فرد طوری روی یک کار متمرکز میشود که در خشنودی فرایند انجام کار غوطهور شود. و زمان و مکان را فراموش میکند.
چندسال پیش تصمیم گرفتم پس از وقفهای چندین ساله دوباره نقاشی را تجربه کنم. یکی از بهترین اساتید هنر مینیاتور را پس از پرسوجو یافتم و وارد کلاس ایشان شدم.
چون سالها سابقه طراحی داشتم، با چند جلسه تمرین دوباره توانستم طراحی کنم.
بعد استاد عزیزمان شروع به آموزش تکنیکهای خاص این رشته نمود. وقتی شروع به کار میکردم، تمام افکارم از ذهنم پاک میشدند و تماما غرق در هنر میشدم. زمان و مکان برایم متوقف میشد. و کل وجودم روی کارم متمرکز میشد، انگار جریانی آرام مرا با خود میبرد و بعد از مدتی با صحبتهای استاد بازمیگشتم. در کلاس تنها سه نفر یا چهار بودیم و اکثرا سکوت حاکم بود، استادمان بسیار آرام صحبت میکردند و بعضی اوقات از بیرون شاگردان دیگر رشتهها به گمان اینکه کسی در کلاس نیست وارد میشدند تا دورهم جمع شوند، اما با دیدن ما چندنفر که غرق در کار بودیم، یکه میخوردند و با معذرتخواهی برمیگشتند.
آنجا متوجه شده بودم که این حالت چقدر عمیق و زیباست، خصوصا خالی شدن افکار و تجربه غرق شدن در کار.
آن زمان اطلاعات بسیار کمی درباره این مفهوم روانشناختی داشتم، اما به مرور با مطالعات کمی بیشتر آن را شناختم و متوجه شدم که در فعالیتهای دیگر مثل ورزش، آشپزی و در جریان جلسات روانشناسی و کوچینگ با مراجعانم و یا حین یادگیری ... هم آن را تجربه کردهام اما به سبب ناآگاهی توجه نداشته ام و متوجه شدم که ارتباط زیادی با احساس شادمانی و رضایت از زندگی و نیز خلاقیت دارد.
به نظر میآید که در اتمام بعضی فعالیت ها علیرغم خستگی جسمانی، احساس میکنیم که انرژی کلی وجودمان افزایش پیدا کرده و حس شعف داریم، و از اثرات غرقگی است که دقت و آگاهی به این فعالیتها برای ما می تواند مفید باشد.