محمد
محمد
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

دنیای پدران پولدار و بی پول

دنیای کتاب هایی، که راه ثروتمند شدن را به ما نشان می‌دهند خیلی زیاد هستند.

اما کمتر کتابی مثل پدر پولدار، پدر بی پول توانسته داستانی برای این ماجرا بنویسد.

جلد کتاب همراه با تصویر نویسنده
جلد کتاب همراه با تصویر نویسنده


پولدار بودن آرزوی افراد بسیاری است. خیلی ها پولداری را در درس خواندن میبینند و بسیاری دیگر آن را در کار کردن بسیار. اما این کتاب اما نظر متفاوتی دارد. پدر فقیر یک معلم است. اما نه یک معلم عادی بلکه معلمی فوق العاده. تنها ایراد او این است که پول کمی دارد. در عوض پدر ثروتمند، اصلا سواد کافی ندارد.

توجه کردید؟؟نکته عجیب در همینجای داستان قرار دارد. پدری که اصلا سواد ندارد بیشترین پول را دارد. پس میتوان گفت کتاب دارد اثبات میکند ثروت یا فقر کاری به علم و دانش آکادمیک ندارد. بلکه روش هایی است که اصلا در مدرسه به ما یاد نداده اند.

برای مثال ما مغازه های بسیاری را در سطح شهر دیده ایم. اما چرا تمایل به حضور در بعضی از آنها نداریم؟

ممکن است بگوییم فلان مغازه گران می دید. فلان مغازه صاحب بداخلاقی دارد. فلان مغازه اصطلاحا جنسش جور نیست.

اما من علتی دیگر را میگویم. شاید آن مغازه دار توان ارتباط با شما را ندارد. یعنی وقتی با او صحبت می‌کنید، انقدر سرد حرف میزند که اصلا از خرید کالا پشیمان میشوید. شما با خنده صحبت میکنید اما او اصلا نمیداند خنده چیست. در نهایت هم میگویید: لطفا تخفیف بدهید. او هم یا اصلا جواب نمی دهد یا میگوید: تخفیف ندارد.

شما با دیدن رفتار او مطمئن می شوید خرید از هرجایی غیر از آن مغازه به سود شماست. اما آیا رفتار او میتواند نشان دهنده سواد او باشد؟ شاید او مدرک دانشگاهی داشته باشد( مثل پدر بی پول) اما سواد کاسبی کردن( مثل پدر پولدار) چیز دیگری است.

مثلا طبق کتاب، گاهی اوقات باید به مشاغل مختلف نگاه کرد حتی رایگان برای آنها کار کرد تا ایده بگیریم. ایده گرفتن از شیوه کار کردن آنها و راه اندازی کار شخصی خیلی مهم است. مثلا اگه بخواهید مغازه ای باز کنید، شیوه حرف زدن با مشتری، به گونه ای که دائم از شما خرید کنند خیلی مهم است. یا مثلا در کتاب میگوید خانه کوچیک تری بخر تا مالیات کمتری برای خانه پرداخت کنی( بر اساس محل زندگی نویسنده) اما اگر این جمله را به زبان خودمان در ایران بخواهیم بگوییم میتوان گفت: بجای ماشینی که مدام واشر سر سیلندر می سوزاند، یک ماشین کم استهلاک بخر. شتاب و قدرت بیشتر آیا میتواند بهانه ای برای هزینه های سنگین ماشین باشد؟

این پول ها را باید نگه داشت و در جایی مناسب خرج کرد. مثلا در جاهای مختلف سرمایه گذاری کنید و سود حاصل از آن را خرج کنید( نه اصل پول را).

آقای کیوساکی سعی کرده با زبان داستان و بسیار ساده چندین نکته اقتصادی را بیان کند. اما توجه داشته باشید بر اساس کشور و محدوده زندگی این مباحث میتواند متفاوت باشد. اما الگویی که شما از این کتاب میگیرید مهم است. شما باید فکر کنید و چاره ای پیدا کنید که چه شغلی پیدا کنم. حالا که شغل را پیدا کردم خود را چگونه به بالاترین سطح عملکرد برسانم و نهایتا خود را برای بهترین بودن آماده کنید. آرام آرام پیشرفت خواهید کرد و خواهید توانست به همان ثروتمندی که فکرش را میکنید تبدیل شوید.

چالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید