ویرگول
ورودثبت نام
محمد
محمد
خواندن ۴ دقیقه·۷ ماه پیش

کتابخانه نیمه شب، ایستگاهی به جهان های موازی

گاهی پیش صحبت بزرگ تر ها می نشینیم و به خاطرات گذشته گوش میکنیم.

اگر 20 سال پیش با پولم بجای ماشین خانه خریده بودم...

اگر بجای دانشگاه رفتن...

اگر با فلان کس ازدواج کرده بودم...

و هزاران اگر دیگر پشت سر هم می آیند و ما حسرت میخوریم.

نورا سید شخصیت اصلی داستان ما یعنی کتابخانه نیمه شب می باشد.او آرام آرام هرچیزی که برایش امید بخش بوده را از دست میدهد. بهترین دوستش، گربه خانگی اش، برادرش، نامزدش و... او دیگر چیزی نمیبیند که بخواهد برایش زندگی کند پس تصمیم می گیرد بمیرد. کاری که هزاران نفر در جهان انجام میدهند تا خود را از قید و بند زندگی رها کنند. این که در عمل چند نفر میترسند و چند نفر واقعا خودشان را پیش خدا میفرستند مهم نیست. بلکه این مهم است که ببینیم آیا تغییرات کوچک در زندگی میتواند مسیر زندگی ما را عوض کند و حسرت هایمان کاهش یابد؟ آیا بزرگ تر ها درست میگویند و واقعا هر کدامشان چند تصمیم اشتباه در زندگی خود داشته اند و سرنوشت فوق العاده آنها را همین اشتباهات خراب کرده است؟

نورا غرق در نا امیدی است که وارد سرزمینی جدید میشود. کتابخانه ای بی انتها، پر از کتاب های بدون نام. کتابخانه ای که زمانش روی نیمه شب ثابت است.

این کتابخانه در حقیقت برزخی است که میتواند با جهان های موازی ارتباط بگیرد. نورا میتواند خودش را در جهان های متفاوت ببیند.(در صورتی که طرفدار فیلم های فانتزی دنیای سینمایی مارول باشید این کتاب برایتان قابل فهم تر می شود)

وقتی خانم الم(کتابدار) در کتابخانه نیمه‌شب، کتاب «حسرت‌های زندگی» نورا را بیرون می‌آورد و به او نشان می‌دهد، نورا از حجم و تعداد صفحات آن جا می‌خورد. خودش هم تصور نمی‌کرد آن‌قدر حسرت در زندگی‌اش داشته باشد. دلیل این مسئله به این بازمی‌گردد که نورا تعریف سخت و خدشه‌ ناپذیری از موفقیت دارد و حاضر نیست ذره‌ای از آن عدول کند. و وقتی نمی‌تواند به آن‌ها برسد خود را بازنده و شکست‌خورده حس می‌کند. او می‌خواست قهرمان المپیک شود، به دانشمند بزرگی تبدیل شود، خواننده‌ی گروه مشهوری باشد. اما وقتی هیچ‌کدام اتفاق نیفتاد، تبدیل به آدمی پر از حسرت و شکست شد.

نورا با کمک یکی از کتاب ها وارد زندگی با نامزدش یعنی (دَن) میشود. درست در زمانی که با او ازدواج کرده و صاحب یک رستوران است. دقیقا همان چیزی که آرزویش را داشت. اما پس از مدتی متوجه میشود این چیزی نیست که میخواسته و این زندگی هم کسالت بار است و غرق در نا امیدی به کتابخانه بر می گردد.

بهتر است زیاد جلو تر نرویم تا از لذت خواندن این کتاب بی نسیب نمانید. اما بگذارید کمی محتوا را با هم برسی کنیم.

کتاب سرگرم کننده است و اگر از دوست داران دنیای فانتزی باشید فوق العاده کتاب برایتان جذاب میشود.

آیا محتوا با زندگی روزمره ارتباط دارد؟ بله. همانطور که در ابتدای متن گفته شد بسیاری از اطرافیان ما حسرت ها و پشیمانی هایی دارند که وقتی بشمارند از نورا هم بیشتر می شود پس کتاب فرصتی است تا در این پشیمانی ها بازنگری کنیم.

مثل خانم الم از بالا به حسرت های خود نگاه کنید. با دیدی جدید به همه چیز بنگرید.

مثلا شاید بگویید اگر از کودکی بجای درس خواندن در فلان مغازه کار کرده بودم حالا ثروتمند تر از من کسی نبود. حالا از بالا نگاه کنید. اگر درس نخوانده بودید امتیازی به شما اضافه میشد یا امتیازی از داشته هایتان کم می شد؟ آیا اصلا توانایی کار را داشته اید؟ سن شما کافی بوده؟

اصلا سوالی مهم تر بپرسم. چه زمانی با آن شغل آشنا شدید؟ آیا می ارزید که سال ها تفریح و زندگی خود را فدا کنید تا در بزرگسالی چنین ثروتی داشته باشید؟

حالا این حسرتی را با این سوال ها تطبیق دهید. درباره ازدواج، جوانی، سفر، ماشین، خانه، دوست، کار و...

گاهی اوقات اگر دقیق تر نگاه کنیم متوجه میشویم که شرایط موجود ما را به این سمت آورده اند. شرایط خودمان موجب این تصمیمات شده است نه اشتباهاتی فاحش که نیازمند حسرتی ابدی باشد.

شاید اگر ما هم میتوانستیم زندگی خود را از طریق کتابخانه نیمه شب ببینیم بیشتر متوجه می شدیم که چقدر خود را بی جهت آزار می دهیم. حوصله اطرافیان خود را با خاطرات و حسرت های خود سر میبریم. زمان گران بهای خود را با این خاطرات نابود میکنیم و احتمالا حسرتی جدید به جای میگذاریم.

یادمان باشد هیچگاه برای جبران دیر نیست. حداقل تلاش خود را بکنید اما حسرت چیزی که نیامده یا از دست رفته، دردی دوا نیم کند.

این کتاب توسط نشر میلکان چاپ شده. میتوانید کتابخانه‌ نیمه شب را از طاقچه دریافت کنید.

کتابخانه نیمه شبامید به زندگیچالش کتابخوانی طاقچهجهان موازیجهان‌های موازی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید