ویرگول
ورودثبت نام
زهره سادات .ا
زهره سادات .ا
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

ماجرای رنج ها و تلاش های یک نویسنده؛ معرفی خیلی کوتاه از فیلم “مارتین ایدن”

مارتین ایدن
مارتین ایدن

همان طور که می دانید مارتین ایدن یک رمان معروف از جک لندن است که موجب استقبال نویسندگان تازه کار زیادی شده است، چرا که به آنان راه مقاومت و تلاش زیاد در راه نویسنده شدن، و نویسنده موفق شدن، را می‌آموزد.بهار پارسال این فیلم را دیدم.در دوره نویسندگی خلاق ،شاهین کلانتری(مدرس دوره) این فیلم را معرفی کرد تا مشوق و انگیزه ای بشود برای مسیر نویسندگی ای که هنرجویان دنبال می کنند.

در پستی که چند ماه پیش در مورد نا امیدی در پروسه نویسندگی نوشته بودم،اشاره کرده بودم که بعدا در پستی جدا در مورد فیلم مارتین ایدن خواهم نوشت.خب حالا وقت آن رسیده است تا در مورد این فیلم زیبا و دیدنی مختصری صحبت کنم.

مارتین ایدن نویسنده جوان و آماتوری است اهل ایتالیا که از طبقه کارگر و پایین برخاسته است.او عاشق نوشتن است و یک ملوان ناپلی است.او به شکلی تصادفی، جوان ثروتمندی را از یک دعوای خیابانی نجات می‌دهد و به خانه‌ی اشرافی پسر جوان راه می‌یابد.در خلال آشنایی وی با خانواده پسر جوان ، ایدن شیفته خواهر او می شود و آن دختر برای او هم حکم عشق را دارد و هم معلم.او در این مسیر  ،تحصیلات و نوشتن را در محضر دختر جوان ادامه می دهد.

به میانجی عشق النا(دختر جوان)، در تلاش است با جا گذاشتن طبقه‌ی ضعیف پرولتاریا و دست یافتن به طبقه‌ی سرمایه داری، النا را تصاحب کند و به آرزوهایش جامه‌ی عمل بپوشاند؛ اما پس از خواندن آثار اندیشمندانی همچون هربرت اسپنسر و پس از آشنائی با شخصیت کلیدی دیگری (روس بریسندن) و بر پایه‌ی شخصیت مستقل و آزاد اندیش‌اش، خط فکر تک بعدی‌اش تکامل می یابد و به مفهوم قابل اتکاتری از سیاست و مبارزات طبقاتی دست می‌یابد.

شعر ذیل منسوب به دوست ایدن،که ایدن بعد از مرگ وی در اختیار نشریات گذاشت و همین شعر باعث شهرتش شد.اما چه سود…..

کارم به سر رسید –

بربط چنین سرود.

هر نغمه عاقبت، روزی به سر رسد.

چون سایه ای لطیف،

بر برگ میخکی.

کارم به سر رسید –

بربط چنین سرود.

دوران من گذشت؛

دوران خواندنم؛ چون قمریان صبح؛

در لای بوته ها.

خاموش مانده ام،

چون خسته سهره ای ،

خشکیده در گلو، آواز و نغمه اش .

کارم به سر رسید –

بربط چنین سرود.

( جک لندن، مارتین ایدن، ترجمه : محمد تقی فرامرزی ، چاپ اول، 1362، ص 347)

ایدن در نهایت متوجه می شود که آن دختر(النا) از جنس او نیست و دردهای طبقه محروم و ضعیف را نمی فهمد.او در مسیر نویسنده شدن تلاش های بسیاری می کند و داستان هایش را برای ناشرهای زیادی می فرستد اما همگی برگشت می خورند.با این وجود او به تلاش هایش ادامه می دهد و همچنین در جمع های طرفدار سوسیالیست هم سخنرانی می کند و در یکی از این مجامع شدیدا به سوسیالیسم حمله می کند که بعدا بر علیه اش استفاده می شود.او با رنج و زحمت بسیار به ثروت و موفقیت می رسد و نویسنده معروفی می شود،اما به دلیل اینکه حس پوچی و غم می کند و تصور می کند در عشقش ناکام مانده است سرانجام روزی کنار دریا می رود و خودکشی می کند.

واقع گرایی برای ذات من ضروری است و روح بورژوا از واقع گرایی متنفر است. بورژوازی ضعیف النفس است. از زندگی می ترسد.

اعتراف می کنم پستی – نوعی پستی حقیقی – اساس پالایش و فرهنگ بورژوازی است.

حرف های «مارتین» فساد سیستم سرمایه داری را به خوبی نشان می دهد.


مارتین ایدننویسندگیتلاشجک لندنتازه کار
زهره هستم . دختر بهاری متولد 69.خانه دار و عاشق نوشتن.. دانش آموخته ارشد مطالعات فرهنگی.مامان م.علی👶❤💓
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید