زهره سادات .ا
زهره سادات .ا
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

معرفی و شرح مختصر کتاب "کاوش درون " اثر دکتر دیوید لیبرمن

کتابی را که می خواهم معرفی کنم، سالها پیش حدود سال 92 خواندم.از آن جایی که این کتاب برای من خیلی جذاب است،خیلی اوقات در سال به آن مراجعه می کنم و بخش هایی از آن را دوباره می خوانم و هربار خواندن نکات آن برایم جذابیتی تازه دارد.این اثر ترجمه دکتر لادن منصور و خانم آناهیتا گنجوی است و در انتشارات پیک بهار به چاپ رسیده است.کتاب در حوزه خودشناسی و روان شناسی است و شامل دو بخش است.بخش اول کتاب که بسیار مفصل است شامل 100 پرسشی است که ممکن است در طول عمرمان خیلی از خودمان بپرسیم و در واقع چالش هایی است که در طول زندگی فردی و اجتماعی خود با آنها روبه رو می شویم و خیلی وقت ها سردرگم در رویارویی با آنها.بخش دوم کتاب پیشرفته تر اما خیلی مختصر است و برای زمانی است که شما تمرینات بخش قبل را انجام داده باشید.در بخش دوم کتاب 4 اصل سرنوشت ساز لازم را فرا می گیرید تا زندگی پر شور و نشاط تری داشته باشید.در این یادداشت،ده برش مونولوگ گونه مربوط به فصل اول کتاب را که به نظرم جالب و کمی چالش برانگیز بود را برای شما مخاطبان عزیز ارائه می کنم.

طرح جلد کتاب ترجمه شده
طرح جلد کتاب ترجمه شده

1. به محض اینکه به خانه می رسم،اولین کاری که می کنم روشن کردن تلویزیون یا رادیوست.فرقی نمی کند که در حال پختن شام،دوش گرفتن،مطالعه،صحبت با تلفن و یا کار کردن باشم،به هر حال آن«صدا»باید موجود باشد.اصلا مهم نیست که چه چیزی از تلویزیون یا رادیو پخش می شود،همین که صدا یا تصویر در می آید،کافیست.


2. تمام کاری که باید بکنم این است که یک تمبر روی پاکت نامه بزنم و آن را پست کنم،یا جعبه ای که دو ماه است در خانه،سر راهم را گرفته جا به جا کنم،یا پیام های روی پیام گیرم را گوش بدهم و یا یک نامه کوتاه تشکری را بنویسم که باید ماه قبل آن را می فرستادم.اما همیشه این کارهای ساده کوچک را عقب می اندازم.


3. متوجه شده ام هنگامی که عصبانی می شوم،از آن لذت می برم.وقتی عصبانی هستم،نمی خواهم آرام شوم.مدت زیادی پس از سپری شدن علت عصبانیت،احساس ناراحتی و خشم را در خودم نگاه می دارم.هنگامی که عصبانی هستم،احساس قدرت،زنده بودن و مسلط بودن می کنم.


4. فرض کنید در سمیناری هستم و واقعا می خواهم چیزی بپرسم،اما سوالم را مطرح نمی کنم.به محض اینکه بقیه شروع به پرسش کردند،من هم سوالم را می پرسم.برای روش رفتاری ام،به دنبال سرنخ هایی از طرف دیگران هستم و از اینکه مرکز توجه باشم،معذب می شوم.


5. او بهترین دوست من است،ولی وقتی فهمیدم همسرش ترکش کرده،عمیقا احساس رضایت کردم.البته کمی از این بابت احساس گناه می کنم،اما نمی توانم جلوی خودم را بگیرم.خیلی دوست دارم راجع به میلیونرهایی که ثروت شان را از دست داده اند یا روابطی که بهم خورده است،چیزهایی بشنوم.


6.پس از پیدا کردن یک جای خوب برای پارک ماشینم،با خودم فکر می کنم «شرط می بندم یکی بهم می زند».نمی توانم قبول کنم خوش شانسی های قابل انتظار یا غیر منتظره ای که برایم پیش می آیند،بدون سرانجامی ناخوشایند به پایان برسند؛مدام نگرانم که نکند مجبور شوم بهای این خوش شانسی را بپردازم.هیچ وقت نمی توانم کاملا از خوش شانسی هایی که می آورم لذت ببرم،زیرا همیشه می ترسم مجبور به پس دادن تاوانی شوم.


7..وقتی کسی مرا به خاطر عملکرد یا ظاهر خوبم تحسین می کند،احساس ناآرامی و ناراحتی می کنم.وقتی کسی از من تعریف می کند،احساس می کنم که به من لطف کرده است.هنگامی که کاری را به خوبی انجام می دهم،از اینکه دیگران از آن با خبر شوند و مرا تحسین کنند،خجالت می کشم.البته دوست دارم از من تمجید شود،ولی وقتی کسی در حال تعریف کردن از من است،معذب هستم.


8.همیشه با نوعی احساس بدبختی دست به گریبانم.به انجام کارهای مختلف می پردازم،ولی همچنان ناراضی و کسل هستم.وقت هایی که خیلی بی حوصله ام،فکر می کنم الان است که دیوانه شوم.نمی توانم هیچ لذتی یا هدفی را در زندگی ببینم.نمی توانم از فعالیت های لذت بخش لذت ببرم و متوجه شده ام که هر روز،چیز های کمتری باعث رضایت من می شوند.


9.وقتی رئیسم از کنارم می گذرد،قلبم تند تند می زند.اگر یک پلیس بخواهد در خیابان از من چیزی بپرسد،دستپاچه می شوم.زمانی که کسی خود را به عنوان مسئول جایی معرفی می کند،مظطرب و گیج می شوم.در برخورد با یک مقام اداری،احساس ضعف و ناراحتی می کنم تا جایی که احساس می کنم دیگر قادر به رویارویی با او نیستم.


10.موضوع صحبت ها و تفکر من با هم تفاوت دارند،ولی همه در یک قالب زمانی هستند.من در زمان گذشته و روزهای خوش قدیم محبوس شده ام.


در پایان پیشنهاد می کنم اگر به خودشناسی علاقه دارید و یا با اضطراب و وسواس دست و پنجه نرم می کنید و حس می کنید که از خودتان و دنیا و مردمش ناامید شده اید،این کتاب را بخوانید و به دوستان خودتان هم معرفی کنید.خواندنش برای من که خیلی لذت بخش و مفرح بود.



زهره هستم . دختر بهاری متولد 69.خانه دار و عاشق نوشتن.. دانش آموخته ارشد مطالعات فرهنگی.مامان م.علی👶❤💓
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید