تاثیر نگاه ایدئولوژیک به مقوله دین در بحران های پیش آمده در ایران بسیار زیاد است. همهی آتش ها از گور قرائتی از دین بلند میشود که در تمام این سالها توسط دولتهای مختلف مصادره شده. به این ترتیب همه چیز در ایران ما دینی است. همه چیز، حتی خود دین! جوهرِ دین. به این دلیل نه کارکردی سازنده و اخلاقی از آن باقی مانده است و نه حتی پدیداری است برای توسعهی شناخت. تنها ابزاری شده برای حکمرانی و سرکوب.
جرقهی شعلهی اعتراضات ۱۴۰۱ را در ستیز ملت با انحصارگرایی (مشخصا انحصارگرایی دینی) میبینم. انحصارگرایی دینی است که این روزها هر آن صدایی که هست و نیست را با امتزاجی از بنیادگرایی خفه میکند و خود بجای "همه" سخن میگوید.
مردم ایران در هیچ برحهای از تاریخ روحیهی انحصارگرایانه در دین نداشتند و ما اکنون در درون کشور، در میانهی چنین سوگیریهایی زیست میکنیم. ایران را مردمانی خواهند ساخت که سعادت را در اعتدال میدانند. ما نه کثرتگرایان را تاب میآوریم و نه انحصارگرایان را. هردوی این رویکردها به مزاج ایران بیش از پیش تلخ مینماید. به همین علت، علی الحساب امروز شمولگرایی دینی است که راه نجات را هموار میکند. چنانکه از طرفی مانند انحصارگرایی، هم صحت "دیگری" را خدشه پذیر میداند و هم مانند تکثرگرایی "همه" را مشمول عنایت میکند.
اساسا انسان سعادت و عدالت را توامان طلب میکند. هرکدام بدون دیگری عقیم است و این از راه اتخاذ رویکردی شمولگرایانه در دین و سایر حوزههایی حاصل میشود که با "باور" سروکار دارد. اگرچه حالا دیگر تحقق آن را جز آرزویی بیش نمیتوان یافت.
آن كه گويد جمله حقند، احمقی است
وآن كه گويد جمله باطل، او شقی است
اين حقيقت دان، نه حقند اين همه
نی به كلی گمرهانند اين رمه