طبع انسان جوریه که علاقه به پسندیده شدن داره ،اگه تو کاری که داره انجام میده مورد تشویق قرار بگیره ،انگیزه چند برابر بهش تزریق میشه. ازین جهت اگه به صورت رندوم از افراد بپرسید کدوم رو ترجیح میدن قریب به اتفاق مورد دوم عنوان رو انتخاب میکنن چرا که خودشون رو درجایگاه پرستش تصور میکنن و انگار این حس تکریم و دوست داشته شدن مقام بالایی رو نصیبشون میکنه. اما حقیقت رو جای دیگری باید جستوجو کرد... عذاب وجدان دوست داشته شدن توسط کسی که هیچ میلی به ارتباط باهاش ندارید همونقدر منزجر کننده است که دوست داشتن فردی که تورو طرد میکنه. به گمان من ارتباط چند جانبه (از هرنوعش) ملزم وجود اخلاق و رفتار مسولیت پذیرانه است.ممکنه در یک گروه یا رابطه ای احساسی یک نفر مادر رابطه باشه (منظور از مادر بودن،مراقبت و حمایت بیشتر توسط اون فرد)و با تلاش بتونه تا قسمتی از مسیر رو پیش ببره اما قطعا راه به پایان نمیرسه و یا حداقل پایان خوشی نداره. در هر صورت با یک بازوی قوی و ماهیچه ای نمیشه کار دو دست رو به نحو احسنت انجام داد .
شاید آدم بتونه کسی رو پیدا کنه و طی زمان طولانی و کنار اومدن ،تغییر دادن توقعات و زاویه دید بالاخره زندگی رو گذران کنن اما همراه شدن با کسی که حداقل نصف این راه رو در ذهن خودش طی کرده باشه و در انجام وظیفه ای که داره کوتاهی نکنه میشه زمان بیشتری رو به کار ، صحبت،خوشگذرونی و زندگی پرداخت.
ممنون که خوندی.
-اگه انتقادی نسبت به دیدگاه من یا نحوه نگارشم دارید برام کامنت کنید.