در سال 1369 در سن 23 سالگی ازدواج کردم. آن زمان تفریحاتمان مخصوص آن دوره بود، ما اکثر پنجشنبه ها به بهشت زهرا می رفتیم. در اوایل ازدواج یک بار با خانم خواستیم حسابی خوش بگذرانیم و خودمان را برای بستنی به هتل استقلال دعوت کردیم. یادم هست که مجبور شدیم یک برج حقوقمان را بابت آن بستنی بدهیم ، اما هنوز شیرینی آن خاطره در یادمان تکرار نشدنی است. محبوبه خانم، از آن موقع تا به حال یار و همراه محبوب من بوده و در تمام ناملایمات زندگی صبوری کرده است و باهم زندگیمان را ساختیم.
سال 1370 خداوند متعال ریحانه خانم را به ما داد. به لحاظ کاری من در این زمان مدیر طرح و توسعه دانشگاه امیرکبیر بودم.
سال 1372 در رشته ی حقوق مقطع کارشناسی ارشد گرایش حقوق عمومی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شدم و من برای دومین بار پدر شدم و آقا محمدرضا به دنیا آمد.
سال 1374 پایان نامه خود را در ارتباط با قانون اساسی کشور دفاع کردم. استاد راهنمای من آقای دکتر عمید زنجانی و استاد مشاور من دکتر ابولفضل قاضی و استاد سالارنصر بودند. خدا رحمتشان کند. در این زمان من مشغول به تدریس دروس قانون کار ، ریشه های انقلاب، قانون اساسی و حقوق اداری در دانشگاه بودم.
از آن پس به عنوان مدیر کل روابط عمومی همکاری خود را با دانشگاه امیرکبیر ادامه دادم. این دوران فرصت خوبی برای آشنایی با جوانان و دانشجویان با انگیزه و تازه نفس در موقعیت های مختلف بود.
از آنجا که همواره آرزوی تشرف به مکه مکرمه را داشتم در سال 1374 به عنوان خادم ضیوف الرحمن برای حج تمتع از سوی سازمان حج و زیارت و بعثه مشرف شدم. سفر معنوی و اثرگزاری بود . در ایام تشریق مناسک حج، توفیق همراهی و حضور در کنار تعدادی از علما از جمله آیت الله جنتی، آیت الله مرحوم امینی، آیت الله مرحوم موسوی اردبیلی، حجت الاسلام انصاریان،حجت الاسلام قرائتی و شماری دیگر بودیم و مراسم برائت از مشرکین را در شرایط سخت آب و هوایی انجام دادیم که همواره پس از گذران آن دوران به نیکی از آن روزها یاد می کنم. پس از بازگشت 55 روزه از حج، خانواده و دوستان به استقبالم در فرودگاه آمدند یادم هست که ریحانه و محمدرضا به دلیل انجام یکی از مناسک حج که همان تراشیدن سر(حلق) بود، من را نشناختند.
سال 1375 سال سختی بود. مادر را براثر سکته قلبی از دست دادیم. مادری که همواره حکمت و درایت از او ساری و جاری بود. او به تنهایی همه ی ما 9 فرزند و کل خانواده را با مهربانی خود به پیش می برد. چه پندها که همواره از او بر دلم حک شده است. هیچ گاه این فراغ برایم آسان نشد.
سال 1376 به عنوان مدیر کل حقوقی و مشاور رئیس دانشگاه امیرکبیر ادامه فعالیت دادم و نسبت به تملک و تصرف زمین های کنار دبیرستان البرز اقدام کردم و برنامه طرح توسعه دانشگاه را پیش بردم. در راستای ارتباط صنعت و دانشگاه فعالیت هایی را در این حوزه انجام دادم تا بتوان از نیروی کار نخبه دانشگاهی در پیش برد صنعت بهره برد.
در سال 1382 در راستای فشار کشور عربستان برای خصوصی سازی عملیات حج، اقدام به اخذ مجوز کارگزاری حج کردم و تا به امروز نیز توفیق خدمت به زائرین را دارم.
منبع سایت مجتبی حیدری تفرش