امینه فتاحی
امینه فتاحی
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: هیچ‌چیز دوبار اتفاق نمی‌افتد

یادداشتی در باب کتاب شعر هیچ‌چیز دوبار اتفاق نمی‌افتد از ویسواوا شیمبورسکا

این کتاب رو قبل از اینکه سال 1401 بشه و من تصمیم بگیرم که در چالش کتابخوانی 1401 طاقچه شرکت کنم، به خاطر اینکه شاعرش برام ناآشنا بود و مهم‌تر از اون عنوان بسیار جذابی داشت، از طاقچه بی‌نهایت دانلودش کردم که بخونم ولی نمی‌دونم چی شد که موند گوشه‌ای از کتاب‌‌های من و خاک خورد. =)

وقتی دیدم که یکی از کتاب‌هایی که می‌شه برای اردیبهشت خوند، این کتابه رفتم سراغش. این یادداشت رو می‌خوام در سه بخش بنویسم. بخش اول در باب شاعرش، بخش دوم در باب خود کتاب و بخش سوم بخشی از شعرهای دوست‌داشتنی این کتاب برای من.

بخش اول در باب شاعر لهستانی ویسواوا شیمبورسکا:

ایشون در سال 1923 به دنیا اومدند و 2012 از دنیا رفتند. علاوه بر شاعر، مترجم هم بودند. اولین مجموعه شعر ایشون در سال 1952 و تحت عنوان «این همان است که برایش زندگی می‌کنیم» منتشر شده. اشعار اولیه‌شون بسیار متاثر از کمونیسم بوده که البته بعدها اعلام کردند که هیچ اعتقاد و علاقه‌ای به کمونیسم ندارند و حتی بر خلاف اون شروع به فعالیت کردند. در سال 1996 هم جایزه نوبل به ایشون تعلق گرفت. وقتی برای تکمیل این یادداشت به وبسایت رسمی جایزه نوبل مراجعه کردم، یه نقل‌قولی هست در خصوص چرایی تعلق این جایزه به خانم ویسواوا شیمبورسکا که می‌‌گه:

برای شعری که با دقتی طعنه‌آمیز اجازه می‌دهد زمینه‌های تاریخی و زیستی در قطعه‌هایی از واقعیت انسانی آشکار شود.

for poetry that with ironic precision allows the historical and biological context to come to light in fragments of human reality.

https://www.nobelprize.org/prizes/literature/1996/summary/


و به جرئت می‌تونم بگم این توصیف، توصیف خیلی دقیقی از این مجموعه شعری بود که من خوندم.

البته غیر از این کتاب، آثار دیگری از ایشون به زبان فارسی ترجمه شده که از این بین می‌شه به عجیب‌ترین کلمات با ترجمه بابک زمانی و آدم‌ها روی پل ترجمه مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی و چوکا چکاد اشاره کرد.

بخش دوم در باب کتاب شعر هیچ‌چیز دوباره اتفاق نمی‌افتد:

جالب‌ترین نکته این کتاب برای من، نوع نگاه و توصیفات شاعر بود. توی تک‌تک شعرها نوع نگاه شاعر خیلی خاص و منحصر به فرده و انگار هیچ کس غیر از خود ویسواوا شیمبورسکا نمی‌تونست و نمی‌تونه اون جور به مسائل نگاه کنه. همین نگاه خاص، باعث می‌شه خوندن هر یک از شعرهاش برای خواننده تجربه جدید و منحصر به فردی باشه.

گاهی اوقات یه واقع‌بینی‌های تلخی توی شعرها به چشم می‌خوره که انگار آدم رو تکون می‌ده. مثلاً در شعر مردن از گرسنگی در اردوگاهی دریسوو می‌گه:

تاریخ، تعداد مردگانش را رند می‌کند

هزار و یک نفر، تبدیل می‌شود به هزار نفر،

گویی آن یک نفر، هرگز وجود نداشته است.

یا مثلاً در شعر شکنجه می‌خونیم:

چیزی تغییر نکرده است،

جز اینکه آدم‌ها بیشتر شده‌اند

و جرم‌های جدیدی به جرم‌های قبلی اضافه شده‌اند

جرم‌های واقعی، جرم‌های خیالی، جرم‌هایی که در دوره‌ی کوتاهی جرم‌اند

یا جرم‌هایی که اصلا جرم نیستند؛

اما گریه‌ای که بدن با آن به شکنجه‌ها جواب می‌دهد،

بسته به میزان و قدمت شکنجه،

همیشه گریه بی‌گناهی بوده، هست و خواهد بود.

و نکته پایانی در این بخش اینکه اگر مثل من آدمی هستید که پیشگفتارها و مقدمه‌ها رو نمی‌خونید، در خصوص این کتاب حتماً توصیه می‌کنم این‌بار پیشگفتار رو بخونین چون دید نسبتا‌ خوبی از شاعر، سرگذشتش و جهان‌بینی‌اش بهتون می‌ده. :)

بخش سوم در باب شعرهای دوست‌داشتنی این کتاب شعر برای من:

این درس، فقط یک بار ارائه می‌شود.

هیچ روزی، مثل دیروز نیست،

و هیچ شبی، دقیقاً مثل شب پیش نیست.

( از شعر هیچ‌چیز دوباره اتفاق نمی‌افتد)

بگذار کسانی که هرگز عشق واقعی را پیدا نمی‌کنند،

بگویند چنین چیزی اصلاً وجود ندارد.

چنین اعتقادی، زندگی کردن و مردن را برایشان ساده‌تر خواهد کرد.

( از شعر عشق واقعی)

درون مرد، تاریکی وحشتناکی‌ست،

درون تاریکی، پسر کوچکی نشسته،

خدای مهربان، یک کاری برایش بکن، باشه؟

خدای مهربان، همین امروز یک کاری برایش بکن.

پیش می‌برد. (از شعر فیلمی از دهه شصت)


جایگاه اختیار کجاست؟

که بودن و نبودنش را

همزمان

پیش می‌برد.

(فهرست)

خوندن این کتاب می‌تونه یکی از متفاوت‌ترین تجربه‌های خوندن شعر جهان باشه. اگر دوست داشته داشتید بخونیدش، این کتاب در لینک زیر در دسترسه:

https://taaghche.com/book/3123/%D9%87%DB%8C%DA%86-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%82-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%AF



چالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید