چندین ماه قبل از خیابانی گذر میکردم که ناگاه چشمم به مدرسهی تازه ساختی افتاد که برسردرش این شعر از سعدی نوشته بود : این مدعیان در طلبش بی خبرانند/ آن را که خبر شد خبری باز نیامد
واژهی خبر در این بیت مرا به تأمل وا داشت، اینکه واژه خبر از گذشته تا کنون دچار چه تحولات زبانی و معنایی شده. همان شب نوشتهای کوتاه دربار ه ی این موضوع نگارش کردم و بعد ها با توجه به چند ساعته بودن غزلیات حافظ از لحاظ عرفانی و غیر عرفانی ، ابیات حافظ را که در آنها واژهی خبر به طور خاص به کار رفته را انتخاب کردم که از میان چهارصد و نود و پنج غزل های حافظ ، در چهارده غزل و پانزده بیت واژه خبر به طور خاص بکار رفته ست.
در هر سری از این نوشته ها قرار است، سه بیت از غزلهای حافظ که در آنها واژه خبر به کار رفته را در ساحت های صرفی، نحوی و معنایی ، مورد ارزیابی قرار دهم.
در غزل(۱۰۹) می گوید: چندان که زدم لاف کرامات و مقامات/ هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
در ساحت صرفی :اسم ساده
در ساحت نحوی : مفعول
تحلیل و تفسیر(معنی) خبر کارکردی غیر عرفانی و دارد و به معنای پیام است . حافظ در غزل(۱۰۹) دلیل بی خبری از جهان علوی را لاف کرامات و مقامات دانسته است و میداند که هنوز در سیر و سلوک به آن درجه از پختگی نرسیده است که داننده اخبار باشد. مولوی در دفتر اول میگوید: در نیابد حال پخته هیج خام/ پس سخن کوتاه باید والسلام
پخته ای که مولوی اشاره کرده است، همان کسانی هستند که لاف کرامات و مقامات را در غزل(۱۰۹) حافظ نزده اند.پخته کسی است که در سیر و سلوک عارفانه به پاکی نفس رسیده است و دیگر خبری از خود پرستی نیست زیرا اگر خلاف آن بود، مدعی پیش نبوده است. در بیتی دیگر حافظ گفته است: مدعی خواست که آید با تماشاگه راز/ دست غیب آمد و بر سینهی نامحرم زد
در این بین شیطان نیر مصداق آن مدعیانی است که فکر میکنند پخته هستند،اما چون خلوص و پاکی نفس در آنها نیست، نمیتوانند داننده اخبار حهان علوی باشند و غیب آنها را به درگاه خود راه نمیدهد.
در غزل (۴۸۷) داریم: ای بی خبر (1) بکوش که صاحب خبر(2) شوی / تا رهرو نباشی کی راهبر شوی
در ساحت صرفی : (1): اسم ساده (2) : اسم ساده
در ساحت نحوی : (1): صفت (2) : مسند
تحلیل و تفسیر (معنی ): خبر کارکردی عرفانی دارد و به معنای آگاهی رسانی است. در این بیت خطاب حافظ به کسانی است که در مسیر سیر و سلوک و کسب معرفت و آگاهی از عالم علوی، بی خبرند.
مولوی در دفتر ششم مثنوی معنوی میگوید: چون که سرو ماهیت جان مخبر است/ هر که او آگاه تر با جان تر است
مولوی در بیت فوق باخبر شدن را معلول با جان تر شدن میداند. او آگاهی(خبر) را امری ضورری برای انسان دانسته، گویی که آب و گل انسان را با آگاهی از جهان علوی سرشته اند.
مولوی در دفتر ششم مثنوی معنوی میگوید: جان ما از جان حیوان بیشتر/ از چه؟ زان رو فزون دارد خبر
مولوی در بیت اشاره شده تفاوت انسان و حیوان را در آگاهی از عالم علوی میداند، اما حافظ به مریدانی که تلاش میکنند تا مراد شوند، میگوید: شما هنوز هم بی خبر هستید، اگرچه قدم در راه سلوک گذاشته اید، باید جهد کنیدتا آگاه شوید.
در غزل (۳۸۵) میگوید: سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات/ بشنو ای پیکخبر گیر سخن بازرسان
درساحت صرفی: اسم ساده
در ساحت نحوی : صفت
تحلیل و تفسیر ( معنی ) : خبر کارکردی غیر عرفانی دارد و در معنای پیام است. شاعر باد صبا را خطاب قرار میدهد و میگوید برو و به معشوق این پیام را برسان که بی وصال او من زندگی را نمیخواهم، چرا که زندگی با وصال یار معنا دارد. در این بیت سخن و خبر در معنای پیام به کار رفته اند(سخن=پیام) و بعد از رساندن خبر منتظر پیام دیگر از بادصباست که آیا در پيامی دیگر میتواند وصال با یارش را خبر بگیرد؟
سعدی در این بیت حتی فراق را شاد می پندارد زیرا در طلب آن است که یار را روزی خواهد دید و این شادی برای او کافی ست تا مغموم هیچ چیز در جهان نشود، زیرا که شاد است. اما حافظ در غزل(۳۸۵) به آن مرحله رسیده است که تنها وصال میخواهد و به نوعی انتظار میشود تا ببیند معشوق چه عکس العملی در مقابل این پیام باد صبا دارد. در غزل (۳۸۵ ) حافظ فقط وصال میخواهد و مانند کارکرد خبر در این بیت از حافظ نیست: یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب/ بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند
خبر در بیت فوق مانند کارکرد خبر در غزل(۳۸۵) نیست، که حافظ بخواهد یا خبر وفا را بشنود یا خبر وصال یا خبر مرگ رغیب را، تنها خبر وصال یار را میخواهد تا زیستن و زندگی اش ادامه یابد.
در پست بعدی قرار است سه غزل دیگر از حافظ که در ان واژه خبر به کار رفت است را در سه ساحت نام برده شده مورد برسی قرار دهم