ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده ای در حرم سکوت
نویسنده ای در حرم سکوت« در دنیای کلمات زندگی میکنم و در سکوت، صدای حقیقت را می شنوم.»
نویسنده ای در حرم سکوت
نویسنده ای در حرم سکوت
خواندن ۵ دقیقه·۲۵ روز پیش

سخنی که برترین است

به نام خدا

پارت یازدهم

ندای توحید، کوچه‌های خواب‌آلود مکه را بیدار کرده بود. آیاتی که بر محمد (ص) نازل می‌شد، همچون نسیمی تازه در گرمای سوزان حجاز می‌وزید و جان‌های تشنه‌ی بسیاری را سیراب می‌کرد. رفته‌رفته، از یاران پیامبر افزوده می‌شد؛ شمار مؤمنان، که روزی به تعداد انگشتان دو دست می‌رسید، اکنون فراتر می‌رفت.

زمانی که پیامبر اکرم (ص) آیاتی از قرآن را در جمع یا در مسجدالحرام تلاوت می‌فرمودند، این سخنان الهی توجه بسیاری را، حتی از میان مشرکان، جلب می‌کرد.

اولین آیاتی که بر پیامبر نازل شد،حاوی فرمان آشکار "بخوان" و "اِقرأ" بود:

"اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ" (علق: ۱)

"بخوان به نام پروردگارت که آفرید."

این فرمان،نشان‌دهنده یک رسالت عمومی از همان لحظه اول بود.

پس از نزول آیات ابتدایی و گذشت مدتی(دوره انقطاع وحی)، سوره "مدثر" نازل شد که در آن فرمان آشکار و عمومی دعوت صادر شد:

"يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ" (المدثر: ۱-۳)

"ای در پیچیده (در جامه)! برخیز و هشدار بده و پروردگارت را بزرگ بشمار."

کلمه"أَنذِر" (هشدار بده) به وضوح نشان‌دهنده یک دعوت عمومی است.

سران قریش از نفوذ و زیبایی کلام قرآن نگران بودند  از ولید بن مغیره که به فصاحت و بلاغت شهرت داشت، خواستند تا درباره قرآن نظری بدهد.

ولید بن مغیره به نزد پیامبر رفت و به آیات قرآن گوش سپرد. وقتی بازگشت، سران قریش از او پرسیدند نظرت چیست؟ او که تحت تأثیر عمیق قرآن قرار گرفته بود، گفت:

"فَوَ اللهِ مَا فِیکُمْ رَجُلٌ أَعْلَمُ بِالْأَشْعَارِ مِنِّی... وَاللهِ إِنَّ لَقَوْلَهُ الَّذِی قَالَ حَلَاوَةً، وَإِنَّ عَلَیْهِ لَطَلَاوَةً، وَإِنَّهُ لَمُثْمِرٌ أَعْلَاهُ، مُغْدِقٌ أَسْفَلُهُ، وَإِنَّهُ لَیَعْلُو وَلاَ یُعْلَی عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ لَیَحْطِمُ مَا تَحْتَهُ!"

ترجمه: "به خدا سوگند، هیچ یک از شما در شعر از من داناتر نیستم... به خدا سوگند، سخنی که او (محمد) می‌گوید شیرینی و درخشندگی خاصی دارد. ریشه‌اش پرثمر و شاخه‌اش پربرکت است. این سخن برترین است و بر آن چیزی برتری ندارد و هر چه در زیر آن باشد خرد می‌کند!"

سپس در نهایت حیرت و برای اینکه اعتراف خود را به نوعی رد کند، نتیجه گرفت: "إِنَّ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ" (این چیزی نیست جز جادویی که از دیگران آموخته و نقل می‌کند).

ابوسفیان با خشم و اضطراب، مشتی بر میز می‌کوبد:_ ولید! تو که در سخن و شعر از محمد برتری! این چه حرف‌هایی است که می‌زنی؟! ما باید محمد و قرآنش را نابود کنیم. آیین او با منافع ما در تضاد است؛ با بت‌های ما، با کاروان‌های ما، با تمام هستی ما!

نوفل بن خویلید از دیگر روسای قبیله در کنار دیوار ایستاده بود. گویی می خواست در سایه پنهان شود، با لب هایی که از ترس می لرزند، زمزمه میکند : "...اما اگر... اگر گفته‌های محمد حقیقت داشته باشد چه؟ اگر از خشم خدای او در امان نمانیم؟"

ناگهان ابوجهل چون عقابی از تاریکی می جهد و سیلی محکمی بر صورت نوفل می‌زند:_ دهانت را ببند! ما اجدادمان را بر آیین خدایانمان یافته‌ایم. محمد با یکتاپرستی می‌خواهد قریش را بشکافد.

اگر بار دیگر از این حرف‌ها بزنی، خودم گردنت را می‌برم!

نور شمع بر خنجری که از کمربندش کشیده بود، می درخشید.

ولید بن مغیره، در گوشه ای بر تشکی از پوست یوز، لم داده است. چشمانش گشاده و خیره به شمع هاست. انگار که جهان را گم کرده باشد. با صدایی که از ژرفای وجودش می آید گفت: مانند شبنمی است بر گلبرگ... وچون آتشی است که می سوزاند... باید او را کشت!

ابوجهل بی‌درنگ دستش را به نشانه سکوت بالا می‌برد_: با وجود ابوطالب، نمی‌شود چنین کاری کرد.

ابوسفیان:_ چرا؟!

ابوجهل:_اگرچه ابوطالب از بنی هاشم است، اما نفوذش در تمام قریش چون کوه استوار است. کشتن برادرزاده‌اش، خشم تمام قبایل را برمی‌انگیزد.

نوفل بن خویلید: پس چه کنیم؟

ابوجهل ادامه می دهد:_به آزار و اذیت آنها بپردازید. از هر قبیله، جوانی انتخاب شود تا همزمان ضربه بزند. آنقدر زیر فشارشان بگذاریم که دست از این کار بردارند.

ابولهب از گوشه ای با خنده شیطانی می گوید:_کودکان را بگمارید تا با فریاد و سروصدا، صدایش را در گلو خفه کنند.

عتبه بن ربیعه که تا کنون ساکت بود پیشنهاد شومی می دهد:_مسلمانان بی پناه را تا سر حد مرگ شکنجه دهید تا درس عبرتی برای دیگران باشد.

ابوجهل با نگاهی تیز و از روی تحقیر:_و درمورد قرآن_ بیایید متحد شویم. از تمام شاعران و سخنوران کمک بگیریم و کتابی مانند این قرآن بیاوریم. باید ثابت کنیم که او دروغگوست!"

در این لحظه، ناگهان باد شدیدی از پنجره نیمه باز می وزد و شمع را تا لبه خاموشی می کشاند. سایه ها بر دیوار می لرزند و برای لحظه ای چهره همه در تاریکی محو می شود. گویی پاسخ خداوند به توطعه آنان، در همین وزش باد نهفته است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. نزول آیات آغازین و دعوت عمومی

· آیه‌ی «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» (علق: ۱):

    در منابع متواتر شیعه و سنی (صحیح بخاری، صحیح مسلم، تفسیر طبری) با سندهای معتبر نقل شده که این آیات، اولین وحی بر پیامبر(ص) بودند.

· آیه‌ی «قُمْ فَأَنذِرْ» (مدثر: ۱-۳):

    این آیات به عنوان سرآغاز دعوت عمومی پیامبر(ص) در منابعی مانند «السیرة النبویه» ابن هشام (ج ۱، ص ۲۹۳) و «تاریخ الطبری» (ج ۲، ص ۲۰۰) ثبت شده‌اند.

۲. واکنش قریش و نظریه‌ی ولید بن مغیره

· تحلیل ولید از قرآن:

    سخنرانی معروف ولید («فوالله ما فیکم رجل اعلم بالاشعار...») در «السیرة النبویه» ابن هشام (ج ۱، ص ۲۸۸) و «تاریخ الطبری» (ج ۲، ص ۲۱۵) با سندهای پیوسته نقل شده است.

· اتهام سحر به قرآن:

    جمله‌ی «إِنَّ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ» در آیات قرآن (سوره مدثر، آیه ۲۴) به این واکنش قریش اشاره شده و در تفاسیری مانند «تفسیر المیزان» (ج ۲۰، ص ۱۰۷) شرح داده شده است.

۳. شورای دارالندوه و توطئه‌های قریش

· گردهمایی سران قریش:

    گزارش این جلسه در «السیرة النبویه» ابن هشام (ج ۱، ص ۳۰۵) و «الکامل فی التاریخ» ابن اثیر (ج ۲، ص ۶۵) آمده است.

· پیشنهاد شکنجه مسلمانان:

    اشاره به شکنجه‌ی بلال و خاندان یاسر در همین شورا در «طبقات الکبری» ابن سعد (ج ۳، ص ۱۵۵) و «تاریخ الطبری» (ج ۲، ص ۲۸۰) ذکر شده است.

· پیشنهاد مقابله ادبی با قرآن:

    طرح مبارزه‌طلبی ادبی با قرآن («فأتوا بعشر سور مثله...») در آیات قرآن (هود: ۱۳) و منابع تاریخی مانند «البداية والنهاية» ابن کثیر (ج ۳، ص ۵۱) منعکس شده است.

۴. شخصیت‌های تاریخی حاضر در شورا

· ولید بن مغیره، ابوجهل (عمرو بن هشام)، ابوسفیان، عتبه بن ربیعه، ابولهب، نوفل بن خویلید:

    حضور این افراد در دارالندوه در منابع تاریخی متعددی مانند «انساب الاشراف» بلاذری (ج ۱، ص ۱۸۰) و «تاریخ الطبری» (ج ۲، ص ۲۱۵) تایید شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیات قرآن
۱۱
۷
نویسنده ای در حرم سکوت
نویسنده ای در حرم سکوت
« در دنیای کلمات زندگی میکنم و در سکوت، صدای حقیقت را می شنوم.»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید