آواره شماره صفر صدو هشتاد و یک
آواره شماره صفر صدو هشتاد و یک
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

سفر به قسطنطنیه ۲

به این راننده جا... گفتم ما نه پرواز داریم عین خر من ک... گیر اورد که باید حداقل سی دقیقه بامدلد حرکت کنیم هر جور ویز و مپ و نشان و کوفت حساب کردم دیدم چهار می رسم فرودگاه اما یارو اصرار داشت که نه ممکنه ترافیک باشه . خلاصه کرد تو پاچم و سوار شدیم .

از دو روز قبل ث ناله می زد تو ماشین نمی تونه بخوابه تا نشست توماشین عین خرس خوابید من موندم و یه راننده گنده گوز که یه ریز زر می زد و گاهی بین حرفاش میومد رو اب و عین نهنگ خسته نفسی می گرفت دوباره زر می زد.

پسرش ارایشگر بود و داشت برام می گفت پسرش بوتاکس و لمینت و پاکسازی پوست و اینا انجام می داد. منم گیج خواب یادم خیلی خودم و کنترل کردم فقط دوبار گفتم عجب که بفهمه خیلی رو نرومه.

ک.. کش کم بود بگه پسرم جراحی قلبم تو ارایشگاش انجام می ده

چنان با دقت موم گذاشتن تو گوش رو تعریف می گرد که من قشنگ دیدم نیم کیلو عن از گوشش در اومده کو....ی.

چشمام و بستم که دیدم می گه دکتر جان بیدار شو رسیدیم . ساعت و نگاه کردم خشکم زد ساعت سه و پنجاه دقیقه .

گفتم : رسیدیم ؟

یارو از لحنم به خودش رید

گفت ترافیک نبود.

گفتم : خدایی سی ساله راننده ای ؟

دیگه رسیده بودم هر چی می‌گفتم تف سربالا بود . کارت به کارت کردم و لش بردم تو فرودگاه

الانن چهار و بیست دقیقه که بقیه بمونه واسه بعد



سیاب عینارایشگاش دقتارایشگر می‌گفتاصرار ترافیک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید