من : سلام خدا
خدا : سلام بنده ی بی معرفتم
من:واسه بی معرفتی دیروز معذرت میخوام میشه ببخشیم ؟
خدا : باید چکار کنم ؟ معلومه که میبخشمت
من:بیا باهم در باره ی به چیزی حرف بزنیم .
خدا :مثلا چی ؟
من :مثلا اینکه میتونی یه کاری کنی کتاب گرگ های پوشالی تا تابستون ناموجود نشه ؟آخه بعد از امتحانات میخوام برم کار کنم با پولش اون کتاب رو بخرم
خدا : باشه ولی شاید یک نفر خریدش
من :یه کاری کن هیچکس نخرش اگه این کارو کنی قول میدم ...
خدا :صبر بکن قول نده
من :چرا ؟
خدا :دفعه قبل هم به قولت وفا نکردی
من : اینبار میکنم
خدا :اصلا نیازی نیست قول بدی دوست ندارم گناه بکنی
من :واقعا ؟ باشه قول نمیدم ولی میشه تو قول بدی که اون کتاب ناموجود نشه
خدا : قول نمیدم اما سعیمو میکنم
من : بهترین خدایی
خدا : مگه جز من خدایی هست ؟
من :نه ببخشید تو اصلا بهترین کس دنیایی
....................................................................................