میدونم فکر میکنی مقصر تموم شدن رابطمون منم،
خودمم همین فکرو میکردن و تا مدت ها خودمو سرزنش میکردم که تقصیر منه، من با احساساتت بازی کردم ...
اما اون موقع اصلا اعتماد به نفس نداشتم
یادمه اوایل رابطه مون میخواستی بهت ابراز علاقه کنم، علاقمو بهت نشون بدم اما نمیشد من نمیتونستم علاقه امو با کلمات بیان کنم من اصلا از ابراز علاقه و کلمات احساسی سر در نمیارم و تو ناراحت میشدی و فکر میکردی دوست ندارم که بهت نمیگم دوست دارم
یادمه همیشه دلداریم میدادی و میگفتی چرا منو دلداری نمیدی؟چرا برات مهم نیستم چرا تو رابطه انقدر سردی؟
دلداری من با کلمات بیان نمیشد حقیقت اینه کسی که از همه مشکلات و دردات خبر نداره کسی که جای تو نبوده توی موقعیت تو نبوده چطور میتونه دلداری بده بگه چیزی نیست!؟
اگه الان بگم طوری نیست زندگی همینه میگذره من پیشتم
بهت دروغ گفتم چون تو همه مراحل زندگیت کنارت نبودم چون از همه دردات خبر ندارم
من میدونم اگه هم الان دلداریت بدم بازم عصبانی هستی و فکر میکنی همش ظاهری هست و الکیه و خالصانه نیست
نکته همینه
تو فکر میکنی کار خوب اینه که یکی تلاششو برای دلداری دادن تو انجام بده حتی اگه نتیجه نده
من فکر میکنم کار خوب اینه که یکی منو با حقیقت رو به رو کنه حقیقت اینه که فقط خودتی که خودتو خوب میشناسی و میتونی مرهم دردهای خودت باشی
میدونی ،هر دوتامون میخوایم کار خوبو انجام بدیم ولی به روش های خودمون
اگه تو فکر میکنی کار درست بیان کردن احساساتته من فکر میکنم کار درست نشون دادن احساساتمه توی عمل نه توی کلمات
و خوب من هنوزم دوست دارم(نوشتنش خیلی سخته برام) و چون دوست دارم ترکت کردم تا با کسی باشی که مثل خودت باشه و بهت بگه دوستت دارم تا عقده اش به دلت نمونه
من لازم ندارم مستقیم بشنوم که بهم ابراز علاقه میکنی و دوستم داری
از مستقیم شنیدنش متنفرم
فقط تو رفتار فرد مقابل مطمئن میشم که دوسم داره یا نه
خوب درکت میکنم برات عجیب باشه که مگه میشه!!!ولی خوب شده دیگه ما دو قطب هم نام اهن رباییم دوتامون یک چیزو میگیم ولی همو جذب نمیکنیم
دوست دارم حتی اگه ازدواج کنی و بچه دار بشی بازم دوست دارم همیشه خوابتو میبینم همیشه تو رویاهامی هر چقدر هم که منو پس بزنی بازم دوست دارم و چون دوست دارم میزارم بری پی زندگیت
دوستان این اولین تجربه نوشتنمه ممنون میشن نظر بدید و نقد کنین تا بتونم نوشته های قشنگ تری رو به اشتراک بزارم❤️