soheil
soheil
خواندن ۳ دقیقه·۱۳ روز پیش

پاکت سیگار


سلام ، اامیدوارم خوب باشید .

خیلی وقته ننوشتم ، دلم تنگ شده بود کلی ...

اومدم یه اعلام وضعیت کنم که هنوز زندم و نفس میکشم .

وضعیت هنوزم همونیه که بود ، نه کسی اومده و رفته ، نه کسی کاری کرده ، هیچی ...

راستی چرا بعضی ها اضافه شدن ، مثل معلم های جدید ، خیلی قابل تحمل هم نیستن ولی خب خوبن ، توی هفته گذشته 5 تا امتحان پاره کننده داشتم ، نکبتا هنوز ترم یک هم نشده چی میگید ؟؟؟؟

بگذریم ، 5 شنبه قبل با صابکار ساابقم رفتیم اصفهان یه گشتی بزنیم ، از ساندویچی کنار سینما ساحل دوتا ساندویچ سرد خریدیم .

عرضم به حضورتون ساندویچ سرد رو رد کرده بودن ، باید ساندویچ یخ زده میذاشتن اسمش رو ، یه گوجه اندازه سر من قاچ کرده بودن و گذاشته بودن داخل ساندویچ ، خیلی هم یخ بود ، دندونام ترکید از سرمای این گوجه ، من نمیدم این گوجه جهش یافته رو از کجا گیر آورده بودن و گذاشته بودن داخل این ساندویچ .

دوتا خیارشور اندازه درخت هم اون وسط بود که اصلا طعم خیارشور نمیداد ، طعم خیار خالی میداد ...

طعم کالباس ها هم اصلا درست حس نمیشد انقدر یخ بود ، نشسته بودیم داخل این اتاقک های سی و سه پل و ساندویچ یخ زده میخوردیم ، معدم از شدت سرما درد گرفته بود ولی خب خیلی چسبید کلی خندیدیم .

یه آقایی افسرده یکمی اونطرف تر از ما نشسته بود و یه پاکت سیگار رو کشید توی نیم ساعت ، اونطرف تر از ااون آقا چندتا پسر با دختر نشسته بودن و باهم حرف میزدن ، این آقا انگاری یه 30 و خورده ای داشت و گیر داده بود به اون دختر پسر ها که حدودا 20 ساله بودن ، هی عربده میکشید و به پسرا میگفت برید کار کنید هنوز خیلی عقب و کوچولویین .

که خب با جواب دندان شکن اونا مواجه شد و دیگه هیچی نگفت ، تازه حس میکنم افسرده تر شد ، یه پاکت سیگار دیگه هم درآورد و شروع به کشیدن کرد .

هرکسی هم میومد من و صابکارم رو میدید هی میگفت سیگار میخوایم دارید ؟؟ ، به همه هم میگفتیم برید سراغ یکی که قیافش به سیگار بخوره آخه ما کجامون به سیگاری ها میاد ؟؟؟

جالبه وقتی این رو میگفتیم بهشون برمیخورد و اخماشون میرفت توهم ، درسته مشتی اینجا قاره اصفهانه ...

این معلم جدیده که بیشتر از موهای من ریش داشت چهارشنبه ریش هاش رو زده بود ، تا دیدمش زدم زیر خنده ، نگهم داشت و هی میگفت چه خبرته به چی میخندی ؟؟

گفتم جذاب شدی ریش هات رو زدی ( با ریش قشنگ تر بود ) ، یکدفعه ای حال کرد با خودش و گفت خیلی ممنون آقا سهیل چشمات جذاب میبینه ، گفتم خواهش میکنم جذابی از خودته ( واقعا زشت بود ) ...

رفتم و زنگ بعدی دیدم اون یکی معلمه هم ریش هاش رو زده ، به این یکی واقعا میومد ریش نداشته باشه ، گفتم زدی صفا دادی ریشارو آقا ، اینم با خودش حال کرده بود حسابی...

عجب دنیایه واقعا ...

پر از آدمای عجیب و متنوع ، هوا هم یک روز سرده یک روز گرمه ، حتی هوا هم قاطی کرده ...

امیدوارم لذت برده و موفق باشید ...

روزنوشتهدلنوشته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید