ویرگول
ورودثبت نام
کاظم فاضلی
کاظم فاضلی
خواندن ۹ دقیقه·۲ ماه پیش

بررسی شخصیت Abby در لست آف آس


توجه توجه!
پیش از شروع به خوندن باید اشاره کنم که این مقاله حاوی مقادیر زیادی اسپویل در مورد داستان هر دو بازی The Last of Us هست. خصوصا اگر بازی اول این مجموعه را انجام ندادید پیشنهاد می‌کنم از مطالعه این مقاله صرف نظر کنید.

خب حالا که مطمئن شدم چیزی از داستان بازی را لو نمی‌دهم به سراغ معرفی یکی از منفورترین شخصیت‌های اصلی بازی در دهه جدید می‌روم. شخصیتی که ما به عنوان پلیر، نیمی از بازی دوم را با آن انجام می‌دهیم؛ آن‌هم با وجود آن‌که شاید اصلا خوش‌مان نیاید! ولی چرا سازندگان Naughty Dog ما را مجبور کرده‌اند با شخصیتی بازی کنیم که از او متنفریم؟

این شخصیت بحث‌برانگیز کیست؟ ابیگل اندرسون Abigail Anderson یا به‌صورت کوتاه اَبی Abby. یک دختر قوی‌هیکل و زیرک که وجودش پر است از کینه و دشمنی با شخصیت اصلی مرد این دوگانه، یعنی Joel جول.

مجددا توجه!
اگر دوست ندارید داستان مجموعه بازی لست آف آس برای‌تان لو برود، هنوز فرصت دارید که مقاله را نخوانده رها کنید.
حالا که قراره در مورد ابی صحبت کنیم باید اول از همه بفهمیم که چرا او تا این اندازه از جول متنفر است؟
دلیل این کینه به خاطر اتفاقاتی است که در اواخر بازی اول لست آف آس رخ می‌دهد؛ جایی که جول در یک شرایط تقریبا بحرانی تصمیم گرفت که پدر ابی را به قتل برساند! پدر او یعنی Jerry Anderson یک دانشمند بود که گروه Firefly را تشکیل داد تا بتواند دارو یا پادزهر مقابله با ویروس کشنده‌ای را که در جهان منتشر شده، پیدا کند.

تلاش آن‌ها پس از چندین سال هم‌چنان بی‌فایده باقی مانده بود تا این‌که باخبر شدند سیستم دفاعی یک دختر به اسم الی Ellie در برابر این ویروس مقاوم است.

الی کیست؟ الی در واقع اصلی‌ترین شخصیت مجموعه بازی لست آف آس است. در بازی اول، این دختر توسط مارلین Marlene به جول و تس Tess معرفی می‌شود تا او را به دست تیم Firefly برساند تا با کمک هم بتوانند دنیا را نجات دهند.
جول که خودش در اولین روز از انتشار ویروس در شهر، دختری هم‌سن الی را از دست داده بود، ابتدا با او اخت نمی‌گیرد؛ ولی هرچه از بازی می‌گذرد به الی وابسته‌تر می‌شود. خصوصا که الی بارها جان جول را نجات می‌دهد و یک‌بار که او به‌شدت از ناحیه شکم زخمی شده بود، همه‌جا را به دنبال دارو گشت تا مداوایش کند.


خلاصه جول و الی با زحمت فراوان یک خودرو جور می‌کنند و از این سوی کشور آمریکا به آن‌سو می‌روند تا بلکه بتوانند تغییری در اوضاع وحشتناک دنیا به‌وجود بیاورند. این دو نفر با امیدواری فراوان به مرکز درمانی جری اندرسون رفته بودند ولی جول که در لحظات آخر صدمه دیده بود، ناخواسته از الی جدا می‌شود و پرستاران او را به اتاق دیگری منتقلش می‌کنند. وقتی که جول به هوش می‌آید مارلین را بالای سر خود می‌بیند و از او سراغ الی را می‌گیرد. او هم در جواب می‌گوید که پدر ابی در حال جراحی روی مغز الی است تا بتواند عامل از بین رونده ویروس را کشف کند.


جول به‌شدت عصبی می‌شود چون آن‌ها داشتند بدون اجازه، الی دوست‌داشتنی را می‌کشتند! بنابراین ابتدا به مارلین حمله می‌کند و او را روی زمین می‌زند. سپس با حالی پریشان و اسلحه به‌دست به طرف اتاق عمل می‌رود. در این‌جا با جری اندرسون مواجه می‌شود که به او می‌گوید همان لحظه عمل را متوقف کند. پدر ابی هم ابتدا می‌خواهد جول عصبی را آرام کند و می‌گوید که شرایط رو درک کن و به‌فکر نجات مردم دنیا باش ولی جول بدون لحظه‌ای درنگ به او و دستیارانش شلیک می‌کند، الی را از روی تخت برمی‌دارد و پا به فرار می‌گذارد.
در پارکینگ بیمارستان دوباره با مارلین روبه‌رو می‌شود. او در این‌جا می‌خواهد به جول توضیح بدهد اگر الی را ببرد، به‌ضرر دنیا تمام می‌شود؛ اما جول به روی او اسلحه می‌کشد. مارلین التماس می‌کند که او را نکشد ولی جول می‌گوید: نه! اگه نکشمت، دنبال‌مون می‌آیید.

بازی لست آف آس ۱ پس از این سکانس تمام می‌شود و الی هم به جول شک می‌کند که چرا دارند از جایی فرار می‌کنند که به‌سختی خودشان را به آن رسانده بودند؟
داستان بازی دوم سپس وقایع آن شب تلخ را از زاویه دید ابی نشان می‌دهد. ما در این بازی می‌بینیم که او تا چه اندازه به پدرش وابسته بوده و همه‌جا پشت هم می‌ایستاند. ابی در آن شب به‌دنبال پدرش می‌گشته تا خبر امیدوارکننده‌ای به او بدهد ولی وقتی جنازه پدرش را می‌بیند دنیا روی سرش خراب می‌شود و چیزی جز خشم و کینه در دلش باقی نمی‌ماند.
ما در بازی دوم The Last of Us کنترل ابی را در دست داریم و در حین این‌که داریم از چنگ زامبی‌ها فرار می‌کنیم، با جول و برادرش Tommy روبه‌رو می‌شویم که از قضا جان‌مان را نجات می‌دهند. ابی به آن‌ دو برادر می‌گوید که عضو تیمی است که می‌توانند با یک‌دیگر هم‌پیمان شوند تا شانس بیش‌تری برای بقا داشته باشند؛ جول هم که از هویت ابی مطلع نبوده پیشنهاد او را می‌پذیرد.

سپس وقتی که سه‌نفری وارد ساختمان می‌‌شوند می‌بینند که برخی از اعضای گروه ابی در آن‌جا منتظرشان هستند. ابی در حضور یارانش اعتمادبه‌نفس پیدا می‌کند، ناگهان جول را روی زمین می‌اندازد و بی‌رحمانه به او ضربه می‌زند. ابی جلوی صورت جول می‌آید تا به او توضیح بدهد که چرا دارد او را می‌کشد؛ ولی جول اجازه حرف‌زدن به او نمی‌دهد و می‌گوید: اون سخنرانی‌ مزخرفی رو که یه عمره داری تمرینش می‌کنی بگو و راحتم کن. این‌جا ابی با ناراحتی فراوان با چوب گلفی که در دست داشت شروع به ضربه‌زدن به سر و صورت جول می‌کند.

در همین حین ما از سوی دیگر بازی، کنترل الی را به‌دست می‌گیریم. الی که از دیرکرد جول و بردارش Tommy نگران بوده به سراغ‌شان می‌رود و پس از دنبال‌کردن ردپاها به همین نقطه می‌رسد. الی می‌خواهد جول را نجات دهد ولی او را هم دستگیر می‌کنند و در همین حین ‌که صورتش را روی زمین می‌گذارند، ابی آخرین ضربه را هم به سر جول می‌زند و جلوی چشمان الی، او را می‌کشد.

تمام این مقدمه را گفتم تا بدانیم که چرا باید از ابی متنفر باشیم. آن‌هایی که بازی اول را تا آخر تمام کرده بودند، تقریبا ۱۰ سال بعد به بازی دوم رسیدند. یعنی این ۱۰ سال را به عشق جول و الی پشت سر گذاشته بودند. حالا نمی‌توانستند تحمل کنند که جول به این سادگی‌ها کشته شود!
در بازی دوم نویسندگان و سازندگان ناتی داگ Naughty Dog سعی کردند از گذشته ابی بگویند و شخصیت او و پدرش را شرح دهند. ابی یک دختر بسیار قدرت‌مند است که اخلاقش با هرکسی جور در نمی‌آید؛ ولی با پدرش رابطه بسیار صمیمانه‌ای داشت. ابی پس از مرگ پدرش و قتل جول به این نتیجه می‌رسد که دنیای اطرافش تا چه اندازه زشت و بی‌رحم است؛ به همین خاطر احساساتش را کنار می‌گذارد.

از سوی دیگر، الی هم مصرانه در تعقیب ابی بوده تا انتقام جول را از او بگیرد. تامی هم با او همکاری می‌کند و طی ماجراهایی از یک‌دیگر سوا می‌شوند. الی که بی‌وقفه به دنبال ابی بوده از افراد مختلف سراغ او را می‌گیرد. به این ترتیب ابی هم متوجه می‌شود که جانش در خطر است.

در همین حین که هر دو سوی ماجرا در حال تعقیب و گریز یک‌دیگر بودند ابی در دام گروه دیگری به اسم Seraohite می‌افتد. گروهی که فرهنگ عقیدتی داشتند و در واقع با اعضای گروه ابی‌ در جنگ بودند.
دو دختر از این گروه یعنی Lev و Yara اما جان ابی را نجات می‌دهند؛ چون ابی نیز پیش از آن جان‌شان را نجات داده بود. از این بخش بازی به بعد، ابی حتی با گروه خودش هم دشمن می‌شود؛ چون فهمیده بوده که افراد دسته مقابل‌شان، اهریمنی نیستند و مثل خودشان آدم‌اند.

پس نتیجه چه شد؟ ابی هم کینه‌ای است، هم دل مهربانی دارد. هم به‌شدت جنگ‌جو است، هم دشمنانش را می‌بخشد. ابی مورد تنفر اغلب پلیرها است؛ ولی بازی جوری ساخته شده که مجبوریم کنترل او را در دست بگیریم.

جریان بازی دوم لست آف آس طوری است که ابی و الی بارها با هم رو در رو می‌شوند و تا پای مرگ با یک‌دیگر مبارزه می‌کنند؛ ولی هیچ‌کدام با وجود کینه‌ای که از هم دارند، نمی‌توانند جان آن‌یکی را بگیرند.
ابی در نهایت الی را در سینمای متروکه گیر می‌اندازد و در حال خفه‌کردن او بود که دوست باردار الی یعنی دینا Dina از راه می‌رسد و به شکم ابی لگد می‌زند؛ ولی چون قدرت کافی نداشته، ابی او را از پشت می‌گیرد. ابی چاقویش را درمی‌آورد تا گلوی دینا را ببُرد که الی با حالت التماس‌گونه می‌گوید: نکشش، اون حامله‌اس. ابی هم می‌گوید: خب چه بهتر!
این‌جا دوستش Lev که عقیده دارد انسان باید بدون کینه و خشم زندگی کند (و البته یک خواهر باردار هم دارد) با صدای بلند به Abby می‌گوید که بسه دیگه، کافیه. ابی این‌جا تصمیم می‌گیرد که هر دوی آن‌ها را ببخشد و برود. پیش از خروج اما رو به الی می‌گوید: دفعه بعدی که ببینمت زنده نمی‌ذارمت؛ پس نزدیکم نشو.

الی و دوستش پس از این اتفاق سعی می‌کنند دور از هیاهو در خانه‌ای روستایی زندگی کنند. دو سال از این ماجرا می‌گذرد که الی با حالت روحی پریشان صحنه مرگ جول را دوباره پیش چشم خود می‌بیند؛ شدت این حمله عصبی به‌قدری بالا بود که روی زمین می‌افتد. الی این‌جا به این نتیجه می‌رسد که بدون انتقام از ابی نمی‌تواند به زندگی عادی‌اش ادامه بدهد. بنابراین دوباره دنبال او راه می‌افتد.

در آخرین مرتبه‌ای که ابی و الی با هم گلاویز می‌شوند، جایی است که الی، ابی را لب ساحل و حین فرار با قایق گیر می‌اندازد. در این‌جا ابی که واقعا نایی هم در بدن نداشته از الی می‌خواهد که دست از سرش بردارد، ولی او می‌گوید: نمی‌تونم ولت کنم بری.

الی پس از درگیری‌های فراوان ابی را درون آب می‌اندازد و با تمام وجود سعی می‌کند او را خفه کند. در همین حین ناگهان تصویر جول را که روی صندلی نشسته و دارد نوشیدنی می‌خورد در ذهنش می‌بیند و بالاخره آن‌طور که باید، با آسیب روحی شدیدی که درگیری بوده مواجه می‌شود. الی در آن حال به این نتیجه می‌رسد که با کشتن ابی دردش دوا نمی‌شود و نتیجتا او را می‌بخشد.
سازندگان بازی لست آف آس ما را مجبور کردند با شخصیتی که از آن متنفریم بازی کنیم و تا سکانس آخر زجر بکشیم. تمام این مقدمه‌چینی‌ها برای آن بوده که این نکته را به ما یاد بدهند با انتقام چیزی حل نمی‌شود؛ بلکه باید به فکر بخشش باشیم تا ذهن و روح‌مان به آرامش برسد.

حالا اگر هنوز هم از شخصیت ابی متنفر هستید، بد نیست یک‌بار خودتان را جای او بگذارید. پدرش با بی‌رحمی به قتل رسید و چندین سال را با این کینه پشت سر گذاشت. نامزدش او را کنار گذاشته و دختر دیگری را باردار کرده بود؛ هم‌چنین از اسرار زشت گروهی که در آن فعالیت می‌کرد باخبر شده بود.
ابی دنیا را بر ضد خودش می‌دید، بنابراین سعی کرد که با آن دنیا بجنگد. ولی وقتی با لِو و یارا آشنا شد فهمید که در دنیا به‌جز کینه و نفرت، بخشندگی و گذشت هم وجود دارد که احساساتی بسیار زیباتر و عمیق‌تر هم هستند.
هم‌چنین ابی باید می‌بود تا الی هم بفهمد که انتقام‌جویی پایان خوشی برایش ندارد. پس نباید از ابی متنفر باشیم! فقط باید او را درک کنیم تا پیام بازی لست آف آس را بهتر بفهمیم.






لست آف آسthe last of usplaystationabbyبازی
Ignore things that don't serve you, learn about anything that do
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید