
توجه توجه!
پیش از اینکه این مقاله رو بخوانید باید اشاره کنم که حاوی مقادیر زیادی اسپویل در مورد داستان هر دو بازی The Last of Us هست. خصوصا اگر بازی اول این مجموعه را انجام ندادهاید، پیشنهاد میکنم همین حالا از مطالعه این مقاله صرف نظر کنید.
خب حالا که مطمئن شدم چیزی از داستان بازی را لو نمیدهم به سراغ معرفی یکی از منفورترین شخصیتهای اصلی بازی در دهه جدید میروم. شخصیتی که ما به عنوان پلیر، نیمی از بازی دوم را با آن انجام میدهیم؛ آنهم با وجود آنکه شاید اصلا خوشمان نیاید! اما چرا سازندگان Naughty Dog ما را مجبور کردهاند نیمی از بازی را با حرص و جوش پشت سر بگذاریم و با شخصیتی بازی کنیم که از او متنفریم؟
میپرسید این شخصیت بحثبرانگیز The Last of Us Part II کیست؟ او کسی نیست جز ابیگل اندرسون Abigail Anderson یا بهصورت کوتاه اَبی Abby. یک دختر قویهیکل و زیرک که وجودش پر است از کینه و دشمنی با شخصیت اصلی مرد این دوگانه، یعنیJoel Miller جول میلر.
مجددا توجه!
اگر دوس ندارید داستان مجموعه بازی لست آف آس برایتان لو برود، هنوز فرصت دارید که مقاله را نخوانده رها کنید.
حالا که قرار است در مورد ابی صحبت کنیم، اول از همه باید بفهمیم که او چرا تا این اندازه از جول متنفر است؟
دلیل اصلی این کینه در واقع به خاطر اتفاقاتی است که در اواخر بازی اول The Last of Us (به فارسی: آخرین بازمانده از ما) رخ میدهد؛ جایی که جول در شرایطی تقریبا بحرانی، تصمیم گرفت با بیرحمی تمام، پدر ابی را به قتل برساند! پدر abby که بود؟ پدر او، یعنی Jerry Anderson یک دانشمند-پزشک بود که گروه Firefly را تشکیل داد به امید آنکه بتواند در کنار همکارانش، دارو یا پادزهرِ عامل کُشندهای که در جهان منتشر شده است، پیدا کند و جان مردم دنیا را از شر قارچهای مخوف نجات دهد.

تلاش گروه فایرفلای پس از چندین سال همچنان بیفایده باقی مانده بود تا اینکه بالاخره از طریق زنی به اسم مارلین Marlene، مطلع شدند سیستم دفاعی بدن یک دختر به اسم الی Ellie در برابر این قارچهای کوردیسپس مقاوم است.
الی کیست؟ الی ویلیامز Ellie Williams در واقع اصلیترین شخصیت مجموعه بازی The Last of Us است. در بازی اول، این دختر توسط مارلین به جول و تس Tess معرفی میشود. مارلین از جول میخواهد که این دختر نوجوان را به دست تیم Firefly برساند تا با تحقیق بر روی او بتوانند به هدفشان برسند.
جول که خودش در اولین روز از همهگیری وحشتناک در شهر، دختری همسن الی را از دست داده بود، ابتدا با او اُخت نمیگیرد؛ ولی هرچه از بازی میگذرد به الی وابستهتر میشود. الی با وجود آنکه از لحاظ جسمانی ضعیفتر از جول است اما بارها جانش را نجات میدهد و زمانی که او بهشدت از ناحیه شکم زخمی شده بود، همهجا را به دنبال دارو گشت تا مداوایش کند؛ این جریانها باعث شد تا شدت علاقه این دو بههم، بیشتر هم بشود.

خلاصه داستان بازی اول لست آف آس یا آخرین بازمانده از ما این است که جول و الی با زحمت فراوان یک خودرو جور میکنند و از اینسوی کشور آمریکا به آنسوی آن میروند تا بلکه بتوانند خودشان را به تیم Firefly برسانند و تغییری در اوضاع وحشتناک دنیا بهوجود بیاورند. این دو شخصیت با هزار امید به مرکز درمانی جری اندرسون رفته بودند، ولی جول (که در لحظات آخر صدمه دیده بود) ناخواسته از الی جدا میشود؛ چرا؟ چون پرستاران فایرفلای، او را برای درمان به اتاق دیگری منتقل میکنند. وقتی که جول به هوش میآید Marlene را بالای سر خود میبیند و با حالی نگران سراغ الی را میگیرد. او هم خیلی خونسرد در جواب میگوید که پدر ابی در حال جراحی روی مغز الی است تا بتواند عامل از بین برنده همهگیری را کشف کند.

جول پس از شنیدن این صحبتها بهشدت عصبی میشود... چون آن ها داشتند بدون اجازه، الی دوستداشتنی را میکشتند! بنابراین ابتدا به مارلین حمله میکند و او را روی زمین میزند. سپس با حالی پریشان و اسلحه بهدست به طرف اتاق عمل میرود. در اینجا با جری اندرسون (پدر ابی) مواجه میشود که چاقو بهدست داشت و در حال جراحی بر روی مغز Ellie بود! جول با لحن تهدیدآمیز از جری میخواهد که همان لحظه دست از ادامه عمل بردارد. جری هم حسابی جا میخورد؛ ولی تصمیم میگیرد جول عصبی را آرام کند بنابراین به او میگوید که «چرا اینقدر عصبی و عجول هستی؟ شرایط رو درک کن و به فکر نجات مردم دنیا باش»؛ اما Joel که چیزی جز سلامت الی برایش مهم نبود، بدون لحظهای درنگ به جری و دستیارانش شلیک میکند، دخترک را از روی تخت برمیدارد و پا به فرار میگذارد.
جول در پارکینگ بیمارستان دوباره با Marlene روبهرو میشود. مارلین اینبار صبورانه به جول توضیح میدهد که اگر الی را از آنجا ببرد، به قیمت انقراض نسل بشر تمام میشود؛ اما جول با آن حجم خشمی که در آن لحظه داشت، او را بر روی زمین میاندازد و بهرویش اسلحه میکشد. مارلین التماس میکند که او را نکشد ولی جول که بهجز فرار خودش و الی چیزی دیگری در سرش فرو نمیرود، در جواب میگوید: «نه! اگه نکشمت، باز دنبالمون میآیید».

بازی لست آف آس ۱ پس از این اتفاق دراماتیک، با یک سکانس که در آن جول، الی بیهوش را در ماشین میگذارد تمام میشود. الی هم وقتی به هوش میآید به جول شک میکند که چرا دارند از جایی فرار میکنند که بهسختی خودشان را به آن رسانده بودند؟ سپس تیتراژ پایانی بازی بالا میرود.
و اما در بازی دوم The Last of Us Part II آخرین بازمانده از ما بخش دوم، ما وقایع آن شب تلخ را از زاویه دید اَبی اندرسون میبینیم. ما در این بازی شاهد آن هستیم که Abby تا چه اندازه به پدرش وابسته بوده و آن دو چهطور در هر شرایطی پشت هم میایستاند. ما میبینیم که ابی در آن شب کذایی با کلی ذوق بهدنبال پدرش میگشته تا خبر امیدوارکنندهای به او بدهد؛ ولی وقتی جنازه پدرش را میبیند دنیا روی سرش خراب میشود و چیزی جز خشم و کینه در دلش باقی نمیماند.
ما در بازی دوم The Last of Us در حین آنکه کنترل ابی را در دست داریم، در صحنه فرار از چنگ زامبیها (اگر بتوان اسم زامبی روی آنها گذاشت!) در هوایی برفی با جول و برادرش Tommy روبهرو میشویم (که از قضا جانمان را هم از دست زامبیها نجات میدهند). ابی به آن دو برادر میگوید که خودش عضو گروهی از بازماندگان است که میتوانند با یکدیگر همپیمان شوند تا در کنار هم شانس بیشتری برای بقا داشته باشند؛ جول هم که از هویت ابی مطلع نبوده، پیشنهاد او را میپذیرد.

سپس هنگامی که سهنفری وارد ساختمان میشوند جول حسابی جا میخورد؛ چون میبینند که برخی از اعضای گروه ابی، از قبل در آنجا منتظرشان هستند! ابی که در حضور یارانش اعتمادبهنفس پیدا کرده، ناگهان جول را روی زمین میاندازد و بیرحمانه به او ضربه میزند. ابی سپس با آن اخم ترسناکی که داشته به جلوی صورت جول میآید تا با حرص و خشم توضیح بدهد که چرا دارد او را میکشد؛ ولی جول که از وخامت قضیه باخبر شده بود، اجازه حرفزدن را به او نمیدهد و با حالتی خشک میگوید: «اون سخنرانی مزخرفی رو که یه عمره داری تمرینش میکنی بگو و راحتم کن». ابی در حالی که خشمش به بالاترین درجه خود رسیده، در جواب میگوید: «حقت نیست به این زودیها بمیری» و با ناراحتی فراوان با چوب گلفی که در دست داشت شروع به ضربهزدن به سر و صورت جول میکند.
ما در همین حین از سوی دیگر بازی، کنترل الی را بهدست میگیریم. الی که از دیرکرد جول و بردارش Tommy نگران بوده، تک و تنها به سراغشان میرود و پس از دنبالکردن ردپاها به همین نقطه میرسد. الی که بهشدت ترسیده بود، با حالی مستأصل تلاش میکند که جان جول را نجات دهد؛ ولی پیش از آنکه بتواند کاری از پیش ببرد، توسط دار و دسته Abby دستگیر میشود. در همین حین که آنها صورت الی نگونبخت را روی زمین میگذارند؛ ابی انتقامش را میگیرد، آخرین ضربه را هم به سر جول میزند و جلوی چشمان خیس Ellie، او را میکشد.

تمام این مقدمه را گفتم تا بدانید که چرا باید از ابی انتقامجو متنفر باشیم. آن پلیرهایی که بازی اول The Last of Us را تا آخر تمام کرده بودند، تقریبا ۱۰ سال بعد به بازی دوم رسیدند. یعنی این ۱۰ سال را به عشق جول و الی دوستداشتنی پشت سر گذاشته بودند. حالا نمیتوانستند تحمل کنند که Joel، خفنترین شخصیت مرد بازی، به این سادگیها کشته شود!
نویسندگان و سازندگان ناتی داگ Naughty Dog در بازی دوم لست آو آس، سعی میکنند در قالب چند سکانس شیرین، از گذشته ابی بگویند و شخصیت او و پدرش را برایمان شرح دهند. آنها با به تصویر درآوردن رابطه پدر-دختری اندرسونها، به ما نشان میدهند که Abby یک دختر بسیار قدرتمند است که اخلاقش با هرکسی جور در نمیآید؛ با این وجود اما با پدرش رابطه بسیار صمیمانهای داشت. ابی پس از مرگ ناگهانی پدرش و به قتل رساندن جول به این نتیجه میرسد که دنیای اطرافش تا چه اندازه زشت و بیرحم است؛ به همین خاطر احساساتش را کنار میگذارد.
از سوی دیگر بازی دوم لست آف آس، الی هم مُصرانه در تعقیب ابی بوده تا انتقام جول را از او بگیرد. البته برادرش تامی Tommy هم با او همکاری میکند تا دونفری تقاص خون جول را از ابی بگیرند؛ ولی طی ماجراهایی از یکدیگر سوا میشوند. الی که بیوقفه به دنبال ابی بوده از افراد مختلف سراغ او را میگیرد و در این راه، چندین نفر از دوستان و نزدیکان ابی (از جمله دوست باردارش) را هم به قتل میرساند. به این ترتیب و در طی این سلسله اتفاقات پیدرپی، ابی متوجه میشود که جانش در خطر است.
در همین حین که هر دو سوی ماجرا در حال تعقیب و گریز یکدیگر بودند، ابی در دام گروه دیگری به اسم Seraphite میافتد؛ این گروه خشک که فرهنگ عقیدتی داشتند و به خاطر اختلاف نظرهایشان با اعضای گروه ابی، با یکدیگر در جنگ بودند.
در کشمکشهای فراوان، دو دختر از این گروه یعنی Lev و Yara اما جان ابی را نجات میدهند (شاید چون ابی نیز پیش از آن جانشان را نجات داده بود). از این بخش بازی به بعد، ابی حتی با گروه خودش هم دشمن میشود؛ چون فهمیده بود که افراد دسته مقابلشان، اهریمنی نیستند و مثل خودشان آدماند.
پس نتیجه چه شد؟ ابی هم کینهای است، هم بهوقتش دل مهربانی دارد. هم بهشدت جنگجو و تندخو است، هم وقتی اشتباهش را میفهمد دشمنانش را میبخشد. ابیِ انتقامجو مورد تنفر اغلب پلیرها است؛ ولی بازی لست آف آس ۲ جوری ساخته شده که مجبوریم کنترل او را در دست بگیریم.

جریان بازی دوم The Last of Us طوری است که ابی و الی بارها با هم رو در رو میشوند و تا پای مرگ با یکدیگر مبارزه میکنند؛ ولی هیچکدام با وجود کینهای که از هم دارند، نمیتوانند جان آنیکی را بگیرند.
ابی پس از تعقیب ردپای الی و یارانش، بالاخره او را در سینمای متروکه گیر میاندازد و جنگ شدیدی بینشان شکل میگیرد. ابی خشمگین در حال خفهکردن الی بیچاره بود که ناگهان دوست صمیمی و باردار الی یعنی دینا Dina از راه میرسد و محض نجات او، به شکم ابی لگد میزند؛ ولی چون قدرت کافی نداشته، Abby به راحتی دینای باردار را از پشت میگیرد سپس چاقویش را درمیآورد تا گلوی او را ببُرد که الی التماس میکند: «نکشش، اون حاملهاس». ابی هم که یاد قتل دوست باردار خودش افتاده بود، با خشم فراوان میگوید: «خب چه بهتر!»
اینجا لِو Lev، دوست اَبی، که عقیده دارد انسان باید بدون کینه و خشم زندگی کند (و البته یک خواهر باردار هم دارد) با صدای بلند به Abby هشدار میدهد که «بسه دیگه، کافیه». ابی با این برخورد، یک مقدار به خودش میآید و تصمیم میگیرد که هر دوی آنها را ببخشد و برود. پیش از خروج اما با حرص تمام رو به الی میگوید: «دفعه بعدی که ببینمت زنده نمیذارمت؛ پس نزدیکم نشو».

الی و دوستش دینا پس از این اتفاق، سعی میکنند دور از هیاهوی آخرالزمانی اطرافشان، در خانهای روستایی به یک زندگی آرام ادامه دهند و بچه دینا را بزرگ کنند. دو سال از این ماجرا میگذرد که یک روز Ellie در حین انجام کار روزمرهاش ناگهان با حالت روحی پریشان، صحنه مرگ Joel را دوباره پیش چشم خود میبیند؛ شدت این حمله عصبی بهقدری بالا بود که بدنش لمس میشود و روی زمین میافتد. الی در اینجا به این نتیجه میرسد که بدون انتقام از Abby نمیتواند به زندگی عادیاش ادامه بدهد. بنابراین دوباره همهچیز را رها میکند و دنبال او راه میافتد.
آخرین مرتبهای که این دو دختر سمج بازی The Last of Us با هم گلاویز میشوند، جایی است که الی، ابی را لب ساحل و حین فرار با قایق گیر میاندازد. در این صحنه، Abby که واقعا نایی هم در بدن نداشته از Ellie میخواهد که دست از سرش بردارد، ولی او میگوید: «نمیتونم ولت کنم بری».

الی پس از درگیریهای فراوان، ابی را از پشت میگیرد، درون آب میاندازد و با تمام وجود، حرص میزند تا او را خفه کند. در همین حین که از شدت انتقام، بغضش در حال ترکیدن بود، ناگهان تصویر جول را که روی صندلی نشسته و دارد نوشیدنی میخورد در ذهنش میبیند و بالاخره آنطور که باید، با آسیب روحی شدیدی که درگیرش بوده، مواجه میشود. الی در آن حال خراب به این نتیجه میرسد که با کشتن ابی، درد روحیاش دوا نمیشود و بالاخره او را میبخشد.
سازندگان بازی لست آف آس در واقع ما را مجبور کردند با شخصیتی که از آن متنفریم بازی کنیم و تا سکانس آخر زجر بکشیم. تمام این مقدمهچینیها و قتلها و رفتوبرگشتها فقط برای آن بوده که این نکته را به ما یاد بدهند: با انتقام، چیزی حل نمیشود؛ بلکه باید قوی باشیم و دشمنان خود را ببخشیم تا ذهن و روحمان به آرامش برسد.
https://www.aparat.com/embed/nkm7nfu
در پایان اگر هنوز هم از شخصیت ابی متنفر هستید، بد نیست یکبار خودتان را جای او بگذارید. پدرش، یار همیشگیاش، با بیرحمی تمام به قتل رسید و چندین سال را با این کینه پشت سر گذاشت. نامزدش بدون توجه به احساسات او، کنارش گذاشته و دختر دیگری را باردار کرده بود؛ همچنین پس از مواجهه با دنیای واقعی، به یکباره از اسرار زشت گروهی که در آن فعالیت میکرد باخبر شده بود.
ابی دنیا را بر ضد خودش میدید؛ بنابراین سعی کرد که با آن دنیا بجنگد. ولی وقتی با لِو و یارا آشنا شد فهمید که در دنیا بهجز کینه و نفرت، بخشندگی و گذشت نیز وجود دارد؛ احساساتی که بسیار زیباتر و عمیقتر هستند.
تازه Abby و جنگجوییهایش هم باید میبود تا Ellie بفهمد که انتقامجویی پایان خوشی برایش ندارد. این یعنی شخصیت ابی در The Last of Us یک شخصیت کاملا سیاه نیست؛ پس نباید کورکورانه از او متنفر باشیم! فقط باید شرایط وخیم روحیاش را درک کنیم تا پیام بازی آخرین بازمانده از ما را بهتر بفهمیم.