ویرگول
ورودثبت نام
کاظم فاضلی
کاظم فاضلیکاظم فاضلی هستم نویسنده محتوا، خوشحالم که نوشته‌هامو می‌خونید :)
کاظم فاضلی
کاظم فاضلی
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

سرگذشت Ada Wong

اوه لیان... خودت می‌دونی شغل من جوری نیست که بتونم در موردش با کسی صحبت کنم.

این یکی از معروف‌ترین دیالوگ‌های اِیدا وانگ، بانوی قرمزپوش و جاسوس بالفطره مجموعه بازی‌های رزیدنت اویل Resident Evil هستش. این زن مرموز موکوتاه به اغواگری‌ها و ظاهر فریبنده خود (برای پیش‌بُرد اهداف جاسوسانه‌اش) معروفه. ایدا با چند دیالوگ کوتاه ولی عمیق، طوری با ذهن مخاطبش بازی می‌کنه که همیشه مسیر کارش هموار بشه. خصوصا از لیان اس. کِنِدی که از قضا هر دو به یک‌دیگه علاقه‌مند هم هستن، بسیار سوءاستفاده می‌کنه.

حالا واقعا ایدا وانگ شخصیت منفیه؟ مثبته؟ خاکستریه؟ اصلا نمی‌تونیم درست حدس بزنیم. چون شخصیت او هر لحظه ممکنه دست‌خوش تغییر بشه. از یه طرف با بی‌رحمی تموم، دشمناشو با اسلحه‌های مختلف تیکه و پاره می‌کنه؛ اما چند دقیقه بعد با یه لحن مهربون و یه جمله کوتاه، خودشو بی‌گناه‌ترین زن دنیا جلوه می‌‌ده.

در کل، چیزی که مشخصه اینه که ایدا وانگ یک زن دورگه چینی-آمریکاییه که اهل معامله‌اس. از همه مهم‌تر مشخصه که از لیان خوشش میاد و در کنار سوءاستفاده‌ها، گاهی هم کمک‌های مفیدی به این پسر خوشتیپ می‌رسونه و حتی چندین مرتبه جون‌شو نجات می‌ده.

ایدا نمونه واقعی یک زن دو قطبیه؛ در طی یک مکالمه با کارفرماش، وسکر (که خیلی شخصیت خبیثیه) جوری صحبت می‌کنه که تمام شرارت‌های دنیا جلوش کم میارن،؛ ولی همون ایدا پس از قطع مکالمه جوری به عکس لیان نگاه می‌کنه که اوج معصومیت رو می‌شه توی چشماش دید.


حالا اصلا شغل ایدا وانگ Adam Wong چیه؟ چه توانایی‌هایی داره؟
ایدا در واقع یک جاسوس خیلی خبره‌اس که در ازای پول کلان، هر کاری ازش برمیاد. مهارت‌های مبارزه‌ای و سخت‌جون بودنش در کنار ظاهر شیکش، واقعا نماد جالبی رو از ایدا به بقیه نشون می‌ده.
ایدا وانگ در واقع یک جاسوس و مزدوره که از وسکر Wesker شرور پول گرفته تا براش نمونه‌ی جی-ویروس G-Virus رو از آزمایشگاه آمبرلا بدزده. این وسط، لیان اس. کندی هم که در اولین مأموریتش به‌عنوان یک نیروی عملیاتی گروه آر.‌پی‌.دی به شهر ازهم پاشیده شده راکون‌سیتی Raccoon city اعزام شده بوده، طی ماجراهای پیچ‌درپیچی می‌فهمه که منشا این ویرس کجاست؛ بنابراین راهش میوفته به همون آزمایشگاهی که ایدا دنبالش بود.

ایدا همین‌طور مخفیانه دنبال لیان بوده که سر و کله نامزد استاکرش پیدا می‌شه. این مرد که عضو سازمان اف‌.بی.‌آی هم بوده انقدر کله‌شق‌بازی درمیاره که در نهایت کشته می‌شه. ایدا پیش از مرگ نامزدش بهش می‌گه: «الآن وقت خوبی برای قرار گذاشتن با اکس‌م نیست؛ وسط کار مهمی‌ام»! خلاصه پس از مرگ این آقا، ایدا کارت شناسایی‌شو برمی‌داره و دیگه مستقیما با پوشش کارآگاه اف‌بی‌آی می‌ره سراغ لیان.

این دو شخصیت اصلی در اولین برخوردشون باهم، به‌روی هم‌دیگه اسلحه می‌کشن! ولی جرقه‌های علاقه از همون برخورد اول بین‌شون شکل می‌گیره. داستان اینه که لیان اولش میاد به ایدا اعتماد کنه، ولی ایدا به‌قولی پا نمی‌ده؛ چون کلا اهل تنهایی کارکردنه و به همین خاطر فاصله‌شو با لیان حفظ می‌کنه. این فاصله‌گرفتن‌ها و رفتارهای مرموز، باعث شکل‌گیری اولین شک‌های لیان به ایدا می‌شه.

در ادامه ماجرای بازی Resident Evil 2 می‌بینیم که ایدا با لیان حسابی گرم می‌گیره و حتی یه‌جا بهش می‌گه: «ببین من اصلا هیچی ازت نمی‌دونم، ولی با این‌حال خیلی دوستت دارم». ماجرای علاقه این دوتا آدم واقعا خاصه. چون همون‌طور که گفتم ایدا همیشه در سایه بوده و سعی می‌کرده زیاد به لیان نزدیک نشه.

داستان مجموعه بازی رزیدنت ایول پر از پیچ و خم و معماست؛ ولی خلاصه‌اش اینه که ایدا وانگ نقشه‌هاشو پشت پرده پیش می‌بره تا به هدفش برسه، ولی آخر سر این لیانه که زودتر از اون می‌تونه نمونه جی-ویروس رو از آزمایشگاه و از طریق سازنده‌اش «دکتر آنت بیرکین» پیدا کنه. همین که لیان در حال فرار از ساختمون در حال فروپاشی بوده، یهو ایدا جلوی راهش سبز می‌شه. لیان اس کندی مغموم بالاخره می‌فهمه که تمام این مدت ایدا داشته ازش برای رسیدن به اون سمپل استفاده می‌کرده.

ایدا که دیگه می‌خواسته مأموریت‌شو تموم کنه با یه ژست قرص به‌سمت لیان اسلحه می‌کشه و به حالت تهدیدوار بهش می‌گه که اگه نمونه رو نده، بهش شلیک می‌کنه. ولی لیان در کمال حیرت، خیلی خونسرد بهش می‌گه: «بعید می‌دونم بتونی بهم شلیک کنی». ایدا هم واقعا نمی‌تونه به لیان تیر بزنه چون دوسش داشته و پس از چند لحظه اسلحه‌شو میاره پایین..

حالا در همین حین، دکتر آنت از ناکجاآباد پیداش می‌شه از دور به کتف ایدا شلیک می‌کنه. ایدا وانگ تعادلش رو از دست می‌ده و داشته از راهروی بالای ساختمون پرت می‌شده پایین که لیان دست‌شو می‌گیره. پسر مولَخت مجموعه رزیدنت ایول هرچی به ایدا اصرار می‌کنه که طاقت بیار، بی‌فایده‌ست.. در نهایت ایدا خیلی مظلوم‌وار بهش می‌گه نه و ولم کن. آخرش هم می‌گه مواظب خودت باش و می‌افته پایین.

لیان بدجوری دلش می‌شکنه ولی چاره‌ای جز فرار از اون‌جا نداشته؛ چون قرار بوده شهر مسموم راکون‌سیتی رو با بمب اتم منفجر کنند تا ویروس دیگه بیش‌تر از این گسترش پیدا نکنه. خلاصه لیان بدون ایدا وانگ از شهر فرار می‌کنه.

شش سال بعد از این ماجرا و در نسخه چهارم بازی رزیدنت اویل RE4، لیان اس کندی که دیگه الآن واسه خودش مأمور خفنی شده بوده، طی یه عملیات سرّی به یکی از روستاهای کشور اسپانیا اعزام می‌شه تا اشلی، دختر رئیس جمهور رو از دست آدم‌رباها نجات بده.
اما چرا لیان این‌همه راه از آمریکا بره اسپانیا؟ چرا از افسرهای دیگه نخواستن؟ چون شواهد نشون می‌داده که این آدم‌رباها یک‌جور زامبی هستن و چه کسی اندازه Leon S. Kennedy سابقه داره توی کشتن زامبی‌ها؟
لیان همین‌طور که توی روستا دنبال اشلی می‌گشته ناگهان بدون این که روحش خبر داشته باشه با ایدا مواجه می‌شه. لیان به یک‌باره نوک اسلحه رو پشت کمرش حس می‌کنه و فقط از روی صدا می‌فهمه که ایدا خانم پشت سرشه.
«بعد از شش سال چه استقبال گرمی ازم می‌کنی، ایدا! چطور اومدی این‌جا؟ نکنه دوباره می‌خوای ازم سواستفاده کنی؟» این‌جا Ada Wong برای این‌که بحث عوض بشه، بهش می‌خنده. ولی لیان دوباره می‌پرسه: «این‌دفعه واسه کی کار می‌کنی؟» که ایدا با همون شرارت همیشگی‌اش این‌طوری جواب می‌ده: «شرایط کار من ایجاب نمی‌کنه که بخوام در مورد جزئیاتش با کسی حرف بزنم».

لیان به‌قدری از دست این خانم شکار بود که حتی نپرسید ایدا چه‌طور تونست از اون حادثه جون سالم به‌در ببره؟ اگه براتون جالبه باید بگم که ایدا وانگ با تفنگ طناب‌دار خاص خودش در لحظه آخر سقوط، تونست جون خودشو نجات بده.

ایدا وانگ، جاسوس خوشگل قصه ما، دوباره مامور شده بود تا دنبال نمونه ویروس بگرده تا به آلبرت وسکر برسونه. ولی این‌بار دیگه خبری از جی‌-ویروس نیست و داشته دنبال یه ویروس کشنده‌تر می‌گشته. آلبرت وسکر بی‌شرف در واقع می‌خواسته با استفاده از این ویروس، سلاح بیولوژی بسازه. یعنی موجودات ترسناک و قدرت‌مندی که هیچ ارتشی نتونه اونا رو نابود کنه. خلاصه در این مسیر، دوباره زوج دوست‌داشتنی مجموعه بازی رزیدنت ایول، آیدا و لیان باهم رو‌به‌رو می‌شن و باز هم ماجراهای جالبی بین‌شون پیش میاد. این بار، با حضور پررنگ لیان، اون روی مهربون ایدا رو شاهد هستیم و می‌بینیم که خیلی جاها دلش برای این آقا پسر می‌سوزه و بهش کمک می‌کنه؛ هم مستقیم هم غیر مستقیم.
مثلا مکان دختر رئیس جمهور رو به لیان اطلاع می‌ده، واسه Leon که به ویروس مبتلا شده بوده پادزهر جور می‌کنه و خلاصه چندبار جون مامور خوشتیپ آر.پی‌.دی رو نجات می‌ده. در یه صحنه که دوباره باهم روبه‌رو می‌شن ایدا متوجه می‌شه که لیان هنوز اونو نبخشیده؛ چون مدام سوال‌پیچش می‌کرده. این‌جا ایدا وانگ به لیان می‌گه: «انقد به من شک نداشته باش؛ کار خودتو بکن».
البته که شک‌های لیان بی‌دلیل هم نبوده چون کلا توی بازی چهارم هم ایدا مثل همیشه با فاصله از لیان حرکت می‌کنه تا از دور بهش مسلط باشه. این خانم در تمام طول بازی همه‌جا در تعقیب لیان بود تا این‌که آخر سر در حالی‌که لیان داشت نمونه ویروس جدید رو از روی زمین برمی‌داشت، دوباره اسلحه سرد ایدا رو روی شقیقه‌اش حس می‌کنه.
ایدا وانگ در حالی که لیان دست‌هاشو به حالت تسلیم بالا می‌بره بهش می‌گه: «لیان مرسی که هستی و کمکم کردی به چیزی که می‌خواستم برسم؛ دیگه باید اینو برسونم دست مشتری». خلاصه در حال فرار با هلی‌کوپتر با آلبرت وسکر تماس می‌گیره و متوجه می‌شه که با این ویروس قراره جون میلیاردها آدم به‌خطر بیوفته. این‌جاست که جاسوس کاریزماتیک ما، روی خبیثش رو کنار می‌زنه و تصمیم می‌گیره ویروس رو به وسکر نده اصن.

ایدا وانگ و لیان دوباره در بازی رزیدنت اویل ۶ باهم مواجه می‌شن و این‌بار با شرایط متفاوتی با هم صحبت می‌کنن. یعنی قشنگ مشخصه به هم‌دیگه علاقه دارن. ولی موقعیت شغلی‌شون طوری نیست که بخوان به‌هم فکر کنن.

لیان که مثل پسربچه‌ها اصن متوجه این حجم علاقه‌ش به ایدا نبوده و آخر سر هم هلنا هارپر بهش می‌فهمونه که دلش پیش ایداست.

ما فقط باید منتظر بمونیم تا ببینیم بالاخره بین ایدا و لیان چی پیش میاد و چه اتفاقاتی براشون میوفته.

رزیدنت اویلبازیزامبیجاسوسیویروس
۵
۰
کاظم فاضلی
کاظم فاضلی
کاظم فاضلی هستم نویسنده محتوا، خوشحالم که نوشته‌هامو می‌خونید :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید