ویرگول
ورودثبت نام
میم نون واو
میم نون واوما نویسنده هستیم عشقِ من.. ما گریه نمیکنیم..روی کاغذ خونریزی میکنیم
میم نون واو
میم نون واو
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

مرگ پرنده



مرگ پرنده‌

پرنده‌ای هر روز بدون هیچ هدف خاصی بیدار می‌شد و می‌سرود
مرغان روی زمین وقتی پرنده آواز می‌خواند میپرسیدند
: دلت به چه خوش است
و برخی می‌گفتند
: خوب که چه آخرش خواهی مرد
اما پرنده بی اعتنا به آنها آوازش را سر می‌داد
روزی عاشق کلاغی شد کلاغی خوش سیما که تازه به محله‌ی آنها آمده بود
روز رفتن کلاغ به جایی دیگر سر رسید و و شهر را ترک کرد
و پرنده با رفتن کلاغ نیز شروع به خواندن آواز های غمگین کرد
مرغان باز گله می‌کردند
: که حال آواز غمگین سر دادن به هیچ درد نخواهد خورد به زندگی‌ات برس
اما آنان هرگز نمی‌توانستند بفهمند آواز بود که پرنده را به زندگب وا می‌داشت
چند سالی گذشت کلاغ هرگز باز نگشت و آواز پرنده کم و کم تر شد

بلاخره دست از خواندن کشید
همه گفتند
: بلخره فهمید زندگی خواندن نیست!
بلبل پیر به دانه‌اش نوکی زد گفت
: آواز زندگی نیست اما بدون شادی موجودی زنده نیست!
نخواندن آواز پرنده مرگش بود اما
همه گفتند
:"او حالا بالغ شده"!

آوازپرنده
۸
۲
میم نون واو
میم نون واو
ما نویسنده هستیم عشقِ من.. ما گریه نمیکنیم..روی کاغذ خونریزی میکنیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید