ویرگول
ورودثبت نام
ابوالفضل قیم
ابوالفضل قیم
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

مولانا (شعر)

دورهمیه پاشو پاشو چرا نشستی تاریک بود چراغ دستی‌

با خودت بیار تا روشن بشی‌ همه وایسادن ما چرا نشستیم

دورهمیه دورِ بقیه خط میکشیم قرمز دایره فهرست کامله

میریم جلو با جیگر آهنم داریم میدونی‌ که لازمه واسه بدنت واسه بعدنت واسه بغلیت که آهن پرسته فرقمون اینه آهنربا هم باشیم میدونی‌ واسه ما آهن نچسبه شهر شده پره دیوانه شرم داره پره بیماره من اگه نخورده مستم به دلیل نیمه پره لیوانه من مست و تو دیوانه ما را که برد خانهصد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم دولت جاودان منم من نه منم نه من منم نه تو تویی نه من منم من دنبال هدف فقط از خودمه که عقب ترم نه هم ردم نه هم قدم میپره عقل از سرم میبینم فقط منم دورهمی در کار نیست خاطره بود ورق زدم شعرام طبق طبق شلیک میشن ترق ترق تو باتلاق با من لجن هه ارادت منمو قلم پره کلمه بلده همرو بغل هم بچینه و بخیه کنه و تهیه کنه و ذخیره کنه توی مغزش طرفدار توی قلبش ضربان روی نبضش بدو بدو بدو بدو بدو بدو میکوبه میخونه روی ضربش همه دنبال قبلش من دنبال بعدش دکتر با یه ارتش میمونه پای حرفش

مثل اونا نیست لات مجازی حرف بزنه و بپیچه بره و فکر نکنه به عاقبتش این رجز خونیه نه گفت آواز نمیشیم جلو کسی‌ دولا راست ولی‌ به احترامش چند ثانیه سکوت منظورم مولاناست من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه دوره همیه هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی ای لوتی پرسم تو مست تری یا من من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه خوبی بگم دکتر بیاد

شعری از علیرضا حسن پور

ناشر:ابوالفضل قیم

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید