ببین! حقیقتا اینکه یهو به خودت بیای و بببنی دو تا موجود مذکر دارن تو خونه ات نفس میکشن خیییلی عجیبه! یکی اش شوهرت باشه و یکی اش پسرت?فکرش و بکن شدی یه زن بزرگ خونه دار با شوهر و بچه..جان من؟!? حقیقتا اگه تا صبح هم این جملات و تکرار کنم هر بار برگام میریزه.
با این حال، این روزا یکم طوفانی ام، آدم بعد از زایمان انگار فرو میریزه، با خاک یکسان میشه همه چیزش، جسمش، روحش، اعتقادش، سبک زندگی اش و خدا میدونه چه چیزای دیگه ای که هنوز نمیدونم در من فرو ریخته ان. و تو شروع میکنی به ساختنش، دارم میسازم، دارم خودم و پیدا میکنم دارم میشم شبیه چیزی که دوست داشتم همیشه و تا به حال توان ساختنش و نداشتم. منتظر روزی ام که دست نتیجه ی تلاش های این روزام و بگیرم و بیارم توی خونم