Roostaii
Roostaii
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

اتفاقی نیست

از چند تا نوار کاست شروع شد. تقریباً یازده سالم بود ٬ تو آهنگ های حبیب صداش و شنیدم و هیچ وقت از نزدیک ندیده بودمش ٬ هیچ کس تو خانواده ساز نمیزد و اون موقع ها کنسرتی هم وجود نداشت ٬ نهایتاً چندتا ویدیو. اگه کسی تو فامیل نبود که بهت بگه چه موزیکی خوبه کار سخت و ریسکی می شد.معمولاً پدر ٬ برادر بزرگتر یا دایی و عمو بهت تو موزیک یا آرت خط اصلی رو میدن و اکر یکیشون نوازنده یا آرتیست باشه بهترین حالته!برای من سالها طول کشید که تشخیص بدم چه موزیکی خوبه. سبکها و فضاهای مختلفی رو تجربه کردم که خیلیشون وقت تلف کردن بود!

مامان بزرگم که خیلی دوستم داشت برام یه گیتار خرید ٬ هیچ وقت اولین باری که بهش دست زدم یادم نمی ره بوش هنوز یادمه.. اون حال عجیب و خوشحالی داشتن یه گیتار یک شب با من بود و وقتی مامان بزرگ رفت مادرم گفت تو این خونه نمیتونی گیتار داشته باشی! مذهبی نبود ٬ فکرمیکرد دیگه درس نمی خونم! همون شب اون گیتار برگشت به همون فروشگاه تو میدون ۱۳ آبان..

یکسال تموم وقتی نوار میذاشتم با دستام ادای ساز زدن درمیوردم! یک لحظه ذهنم بی خیالش نشد! بعد که دیدن بی خیال نمیشم اولین و آخرین جایزه کارنامه من شد یه گیتار! شاید فکر میکردن اگه جایزه درسی باشه توجیه بیشتری داره.. ۱ ماه کلاس رفتم ول دیگه نفرستادنم! از اون روز به بعد فقط من بودم و فکر گیتار زدن و داشتن گیتارهای بیشتر!

زمانی که همه هم سن و سالهام تو کوچه بازی میکردن ٬ من میدون بهارستان دنبال گیتار عوض کردن بودم و چه کلاه هایی سرم رفت! بعد مدرسه مستقیم میرفتم جمهوری از پشت شیشه ساز هارو نگاه میکردم!تنها تفریحم بود. خیلی هاشون از پول پیش خونمون بیشتر بودن و من فقط میتونستم نگاهشون کنم! ساز زدنم هم اصلا خوب نبود و اصلا چجوری باید خوب میبود!

از ۱۶ ۱۷ سالگی کار رو شروع کردم با اولین درآمدم امپلی فایر گیتار خریدم و از اون به بعد هرپولی که در میوردم خرج ساز و لوازمش میشد و یجورایی از ساز زدن میوفتادم.. تا به کار کردن تو ساز فروشی رسیدم! مثل رویا بود٬وسط همه اون چیزایی بودم که آرزوم بودن.. باز همه ی درآمدم میرفت برای ساز وتجهیزات ضبط و کم کم اولین لوازم استودیویی رو خریدم..

با خیلی ها کار کرده بودم و خیلی تلاش کردم برای موزیک ساختن و خیلی هاشون تجربه های خوبی نبودن به این رسیدم که تنهایی موزیک بسازم و اولین پروژه ام به اسم 1952 بود.. کارهای بی کلام و کاملاً تجربی از همه چیزهایی که شنیده بودم و سبک هایی که زده بودم. چون هیچ وقت آکادمیک موزیک رو یاد نگرفتم روند کارها خیلی کند پیش میرفت اما تا حد زیادی صدای خودم بود .. کاملاً تجربی!

هرروز زندگیم با موزیک و رویاپردازی گذشت ٬ هرچیزی که دوست داشتم و آرزوش رو میکردم به موزیک ربط داشت و داره .. در آمدم هم از فروش این سازها بود.. بیشتر از درآمد هدفم کمک به آدمایی مثل خودم بود ٬ اینکه اون قدر که من برای فهمیدن اصلی ترین مسائل زمان گذاشتم بقیه نذارن! کمکشون کنم تا ازشون سواستفاده نشه و بهترین لوازم رو داشته باشند.. اما وقتی کارمند مجموعه دیگه ای باشی قطعاً اونطور که باید نمیتونی فکرت رو جلو ببری..

بارها تلاش کردم از ایران برم و نشد٬ با یکم سرمایه ای که جمع کردم آدیومنت رو تاسیس کردم٬ با عشق و هدفی که سالها توذهنم بود٬ مدل خودم...

آدیومنت ۱۳۹۸
آدیومنت ۱۳۹۸

تمام هدفم کارکردن درست و حمایت کامل از مصرف کننده هایی مثل خودمه وهیچ وقت ساز یا وسیله ای رو که خودم حاضر نباشم بخرم پیشنهاد ندادم!

تو آدیومنت از گیتار و تجهیزات جانبیش تا لوازم استویو و ضبط و حتی تجهیزات گوش دادن حرفه ای به موزیک مثل ترنتیبل (گرامافون) و واینیل (صفحه) ارائه میشه. با وجود تحریم ها و شرایط بد اقتصادی بازهم با انرژی و انگیزه کار میکنیم و با همه ی وجود سعی میکنیم خودمون رو سرپا نگه داریم..

از روندی که طی کردم با وجود همه بالا پایین ها و زمان زیادی که گذاشتم تا اصلی ترین اطلاعات و تجهیزات رو داشته باشم ناراضی نیستم. همه اش تجربه شد و به این باور دارم که هر کسی موقعیت زمانی خورش رو داره و اگر کاری با هدف انجام بشه حتماً در زمانش به نتیجه میرسه و البته استمرار در انجام اون کار بخش اصلیه!

مثل همون روزهای اول عاشق موزیکم و یکبار هم به انجام ندادنش فکر نکردم. کارهام توی پلتفرم های آنلاین موزیک مثل SoundCloud و ... در دسترس هست. هیچ وقت هم برای گرفتن مجوز انتشار و یا بیشتر دیده شدن موزیک نساختم.موزیک من هویت و امضای منه٬ خیلی ها میتونن دوستش داشته باشن که باعث خوشحالیه خیلی ها هم نه امّا هیچوقت نمیذارم کسی یا سیستمی بخواد برای انتشار یا فعالیت در این زمینه برام تعیین تکلیف و اجازه ای صادر کنه!

سبک زندگی شخصی ترین تصمیم زندگیه و باید توسط خود انسان تعیین بشه! چیزی که از لحظه ی تولد مارو وادار به قبولش میکنن درواقع تعرض به زندگیه ماست و انتخابش با خودمونه! این تصمیمات القا میشن تا هدف و انگیزه از بین بره و خلاقیت در شخص بمیره تا جاش شخصیت هایی غیر واقعی با انگیزه هایی سیستماتیک پدید بیان!


موسیقیمسیرزندگیهدفانگیزههنر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید