فرهادی از زبان فرحت
سپهر فرحت روزگاری دانشجوی رشته مکانیک دانشگاه شریف بود اما علاقه ای که داشت، او را به سمت و سوی سینما کشاند و این شد که به تحصیل در رشته سینما مشغول شد.
تغییر مسیر زندگی او برایم جالب بود و تصمیم گرفتم تا برای اولین مصاحبه سناریو با او گفتگو کنم. از آنجایی که به فیلمنامه های اصغر فرهادی در کانال تلگرامی سناریو پرداخته ایم، سوالاتی که درباره او داشتم را از سپهر فرحت پرسیدم.
سیر پیشرفت کارهنری اصغرفرهادی رو چطور می بینید؟
فرهادی بعدها با ورود جدی به عرصه کارگردانی شناخته شد، ولی ابتدا به فیلمنامه نویسی مشغول بود که سریال فرج و فرخ ، من یک مستاجرم و یا حتی کارهای طنزی مانند دایره زنگی ازآثار اوست. او به علت تمرین بسیار در فیلمنامه نویسی تبحر دارد و جامعه و کنش و واکنش های بین افراد را به دقت بررسی می کند و باتوجه به این موضوع فیلمنامه نویسی می کند.
در کارهای اولیه فرهادی طبیعی است که پختگی حال حاضرش وجود ندارد ولی از ابتدا هم با همین رویکرد فیلمنامه های خود را می نوشت برای مثال، در چهارشنبه سوری همان کنش و واکنش بین کاراکترها را می بینیم که در کارهای مطرح او مانند دربارالی وجود دارد.
او در چهارشنبه سوری به مقوله خیانت با نگاه جدید و متفاوتی نگاه می کند در حالی که پیش از آن نگاه مطلقی به خیانت وجود داشت و کاراکتر خیانتکار در پایان داستان متنبه و یا منفور نشان داده می شد اما او برای اولین بار در چهارشنبه سوری، خیانتکار را قضاوت نکرد و روایت کرد که خیانتکار چرا خیانت می کنه و همه طرفین در این مقوله مقصرند.
فرهادی هرچه جلوترمی رود با پختگی بیشتر دغدغه اش را روایت می کند؛ مثلا در فیلم درباره الی که به نظر من از لحاظ فیلمنامه درست وطبق فیلمنامه نویسی سه پرده ای سید فیلد بود،به قضاوت به عنوان تم اصلی فیلم می پردازد زیرا با این وجود اینکه تمامی افرادی که دورهم جمع شده اند، حقوق خوانده اند اما مسئله این است که درباره الی چگونه قضاوت می کنند.
نقطه تمایز کار این فیلمساز که آثار ماندگار برجای می گذارد،چیست؟
فرهادی تبحر زیادی در دیالوگ نویسی دارد که از نقاط قوت اوست و به همین خاطر دیالوگ های ماندگاری از او به خاطر داریم. یکی از نکات خیلی مهم در آثار او،کاشت استعاره هایی است که در پرده دوم و یا حتی سوم فیلم از آن برداشت می کند و این از ویژگی های فیلمنلمه نویسان ماهر است.
در پلان اول فیلم قهرمان، مرمت تخت جمشید را نشان می دهد که شخصیت اصلی پس از بالا رفتن از پله های زیادی می گوید که این همه بالا آمدم حالا برم پایین و این بالا و پایین شدن در طول فیلم برای قهرمان در حال تکرار شدن است.
در فروشنده نیز کل فیلم استعاره از دیالوگی است که میان دبیر ادبیات و شاگرد رد و بدل می شود با این مضمون که آدم چجوری گاو می شود و در نهایت کاراکتر دبیر در پی انتقام گیری شبیه به گاو می شود و خون جلوی چشمانش را می گیرد.
چه شد که فرهادی مانند کیارستمی در زمره فیلمسازان ایرانی شناخته شده درجهان،قرار گرفت؟
فرهادی موج جدیدی در سینمای ایران به راه انداخت و کمتر کسی بود که از او تاثیر نگرفت زیرا شرایط جامعه باز تر بود و نسل جدید وارد سینما شده بودند که قاعدتا باید کیارستمی هم موج خود را به راه می انداخت اما در آن زمان به او کم لطفی شد و با اینکه او اولین ایرانی بود که نخل طلا را به دست گرفت اما با توجه به شرایط اجتماعی آن زمان میسر نشد.
چرا از کارهای داخلی فرهادی بیشتر از آثار خارج کشور او استقبال شد؟
چون فرهادی نگاه جامعه شناسانه و روان شناسانه به کاراکترها دارد و بیشتر عمرش را در ایران گذرانده است پس به جامعه خود تسلط بیشتری دارد برای مثال؛ در فیلم جدایی عبارت من دست روی قرآن می گذارم،یک دیالوگ ایرانیزه است که مختص به جامعه خود فیلمساز است و فرهادی به خوبی در جشنواره های جهانی جامعه خود را بازنمایی می کند.
چه پیشنهادی به مخاطبان سناریو و علاقمندان به فیلمنامه نویسی هستند، دارید؟
استعداد فیلمنامه نویسی کاتالیزور است که مارا سریعتر به فیلمنامه نویسی ماهر تبدیل می کند اما تکنیک و تمرین مهم است و پیشنهاد می کنم آثار سید فیلد درباره فیلمنامه نویسی را مطالعه کنید.
در ادامه دقت کنید که خیلی از فیلمنامه ها حوصله سر بر می شود چون قهرمان داستان منفعل است به این علت که یا مانع خاصی وجود ندارد و یا به ضعف فیلمنامه برمی گردد؛ پس فیلمنامه نویس باید بداند که هرچه قهرمان با موانع بیشتری مواجه شود و چالش بیشتری جلوی راهش باشد،جذابیت داستان بیشتر است.