چیزی که این روز ها خیلی رو مخمه وضعیت و کیفیت زندگی که دارم . هنوز سنی ندارم میدونم میتونم اوضاعم عوض کنم ولی وقتی میبینم انرژی و پتانسیلی که برای یادگیری ، تغییر محیط اطرافم وخلاقیتی که دارم رو همش دارم سر کنکور ،دعوا های مسخره با خانواده، سنت های احمقانه و زندگی در جامعه مذهبی و دیکتاتوری از دست میدم ناراحتم میکنه. میتونستم شاد تر راضی تر و مفید تر باشم. اگر شانس تولد در جای بهتری رو داشتم مجبور نبودم سلامت روح و روانم و بعضا جسمم رو برای طبیعی ترین حقوقم نابود کنم بهترین حالتی که در آینده برام میتونه اتفاق بیوفته مهاجرت ، ولی میدونم حتی اگه برم هم با اخباری که از ایران میشنوم خرده فرهنگ هایی که تو وجودمه و آسیب هایی که به روح و روانم وارد شده مواجه میشم اما باز هم از موندن و مواجه شدن با کوهی از دغدغه سطحی و نامتناهی بهتره. چیزی که فهمیدمم این بود که باید دغدغه بزرگتری پیدا کنم و خودم صرفش کنم مثلا علم ، پیشرفت بشریت ، محیط زیست یا .... این جوری احساس بدم کمتر میشه و با همه سختی ها سعی میکنم یه قدم هر چند کوچیک در اون راستا بردارم .
الان تلاش میکنم هدفمند تر انتخاب کنم و خودم با این موج ها همراه کنم تا یه روزی به ساحل برسم اما واقعا اونجا خبری از آرامش هست ؟ میرسم؟ یا قراره اونقدر دست و پا بزنم تا بیخیال بشم نمیدونم فعلا فقط میرم با همه شک و تردید هام
02/03/31