میخواهم نوشتهام را با یک تجربهی شخصی آغاز کنم. سال پیش بود که برای اولین بار حملهی پنیک را تجربه کردم. قبل از آن که پایم به مطب روان درمانگر و روانپزشک باز شود هیچ اطلاعی نداشتم که سالها در چه دامی گرفتار بودم. آشنایی با مفهوم 'کمالگرایی' نوری شد بر ذهن و جان خستهی من که سالها درد آن را به دوش کشیده بودم. تصمیم گرفتم بیشتر دربارهی آن بدانم، بیشتر بخوانم. در این راه، یکی از کتابهایی که توجه من را به خود جلب کرد کتاب 'چگونه کمالگرا نباشیم' بود. آنقدر آن را دوست داشتم که بعد از تمام کردن نسخهی الکترونیکی، نسخهی چاپی آن را هم تهیه کردم. با اشتیاق زیاد شروع به خواندن کتاب کردم و نکاتی که را که هایلات کرده بودم برای خودم در دفتری جداگانه نوشتم. امیدوارم در این پست بتوانم به طور مختصر در مورد کتاب توضیحاتی بدهم.
کتاب 'چگونه کمالگرا نباشیم' اثری از استفان گایز، نویسنده، وبلاگنویس و کارآفرین آمریکایی است. یکی از مهمترین اثرهای استفان گایز که در سال ۲۰۱۶ به چاپ رسیده است، 'کتاب ریزعادتها' نام دارد. نویسنده در خلال کتاب 'چگونه کمالگرا نباشیم' گریزی به 'ریزعادتها' نیز میزند. دلیل اصلی آن این است که ایجاد ریزعادتها میتواند کمکم شما را از فردی کمالگرا به فردی معمولگرا تبدیل کند. در اصل، آنگونه که گایز توضیح میدهد، کمالگرایی به مثابهی یک ماشین بهانهتراشی عمل میکند. وقتی برای انجام کاری یک استاندارد بالا در نظر گرفته شود، این گونه به نظر میرسد که تلاش برای رسیدن به هدف بیفایدهاست و حتی برای شروع کار هم اقدامی نخواهیم کرد! پس با تشکیل ریزعادتها، در واقع قدم مهمی برای غلبه بر کمالگرایی برمیداریم.
کتاب حاضر به ۱۰ فصل تقسیم شدهاست که هر فصل به بُعدی از کمالگرایی اشاره دارد. در فصل اول، مقدمهی نویسنده بر کمالگرایی را میخوانیم. در فصل دوم ذهن کمالگرا موشکافانهتر بررسی میشود؛ چگونه خود را به موقعیت، کیفیت یا کمیت انجام یک کار محدود میکنیم تا از انجام آن سرباز بزنیم! فصل سوم در مورد سم کمالگرایی است که چگونه ریشهی انگیزه را در وجود ما میخشکاند. در فصل چهارم درمییابید که آزادی معمولگرایانه چه تاثیر شگرفی بر بازیافتن آرامش روحی و پیشبرد کارها دارد.
گایز با استفاده از مدلهای پیشنهادی گذشته برای تعریف و بررسی کمالگرایی، آنها را به طور خلاصه در پنج مورد گنجاندهاست. بر این اساس، کمالگرایی را میتوان در این پنج موقعیت بررسی کرد:
_انتظارات غیرواقعگرایانه از خود
_نشخوار ذهنی
_نیاز به دریافت تایید
_نگرانی از ارتکاب اشتباه
_تردید در مورد انجام کارها
با خواندن این بندها چه چیزی در ذهنتان تداعی شد؟ آیا شما هم آنها را تجربه کردهاید؟ اگر جوابتان بله است پس خواندن فصلهای پنج تا نه به شما کمک خواهد کرد تا دید دقیقتری به مشکلتان داشته باشید. هر یک از فصلهای پنج تا نه به یکی از این موارد اختصاص داده شدهاست.
در آخر، فصل ده شامل خلاصهی راهحلهای ارائه شده در فصلهای گذشته میباشد.
نوشتهام را با یک نقلقول از کتاب به پایان میرسانم:
"اگر یک تصمیم ناکامل بگیرید که در شرایط ناکامل، کاری ناکامل را انجام دهید، آن وقت است که از به تاخیر انداختن کارها دست برمیدارید."