دلم میخواست شبیه آدمای منظم و روتین وار بودم و میگفتم : نمیخوام آرشیو مرداد و از دست بدم ولی متاسفانه نه تنها مرداد تموم شده بلکه ده روز از شهریورماه هم گذشته اما هیچکدوم از اینا باعث نمیشه آرشیو مرداد و بخوام از دست بدم .
مرداد برای من ... ماه عجیبی بود . برای اولین بار حس کردم چقدر قدرتمندم و چقدر ضعیفم ، حس کردم زنده موندم ولی از یه جایی به بعد زندگیم متوقف شد ، مرداد بهم یاد داد از هیچ آدمی قدیس و قهرمان نسازم که تهش بت ساختن از هر آدمی حماقت محضه . مرداد برای اولین بار باعث شد بعد ده ماه در جواب احوالپرسی ها بگم "حالم خوبه " . مرداد باعث شد بخشنده تر بشم و نادم تر ، مرداد فرصت داد و فرصت گرفت . بلیط دادم و بلیط سوزوندم . مرداد منو ساخت و غمگین ترم کرد . مرداد جوونه زدم و ترک خوردم.
مرداد شبیه اون شب که سه کیلومتر راه رفتم و رکورد شکوندم و خودم نفهمیدم تا وقتی پاهام دیگه بی حس شد. مرداد شبیه همون پیام " حلال کن" . مرداد شبیه اون انگشتر ساده "تو راه من چشم در راهم" مرداد شبیه اون دیدن پاسپورتی که باعث شد اشک تو چشام جمع بشه . مرداد شبیه اون لحظه ای که مستاصل گفتم کاش یه کاری کنی! مرداد و اتفاقاتی که نمیتونم بنویسم، مرداد و اتفاقاتی که یادم رفته ، مرداد و اتفاقاتی که نمیخوام بنویسم و مردادی که پر رنگ ترین بخشش این بود : به جای همراز ، مرهم بودم !